کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزین فروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزین فروش
لغتنامه دهخدا
گزین فروش . [ گ َ ف ُ ] (نف مرکب ) ابریشم فروش . فروشنده ٔ ابریشم . (شعوری ج 2 ورق 289) : گزین فروش چو دیده دو زلف و گیسویش خجل شده ست همین از متاع بی رویش .ابوالمعالی (از شعوری ج 2 ورق 298).
-
واژههای مشابه
-
عزلت گزین
لغتنامه دهخدا
عزلت گزین . [ ع ُ ل َ گ ُ ] (نف مرکب ) عزلت گزیننده . آنکه عزلت و تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). گوشه نشین . معتزل . منزوی . || عابد و مرتاض . (آنندراج ). عزلت دوست . و رجوع به عزلت دوست شود.
-
گزین کردن
لغتنامه دهخدا
گزین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن . برگزیدن . گزیدن . اصطفاء : ز لشکر گزین کرد پنجه هزارسوار و پیاده همه نامدار. فردوسی .گزین کرد شمشیرزن سی هزارهمه نامدار از در کارزار. فردوسی .گزین کرد ازیشان ده و دو هزارسواران اسب افکن نامدار. فردو...
-
گوشه گزین
لغتنامه دهخدا
گوشه گزین . [ ش َ / ش ِ گ ُ] (نف مرکب ) عزلت گزین و خلوت گزین . (ناظم الاطباء).
-
lectotype
گزینگونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] در نبود گونهنام، نمونهای که تمام مشخصات گونۀ برگزیده را داشته باشد
-
targeteer
هدفگزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کارشناسی چندرشتهای که درزمینۀ تجزیهوتحلیل و توسعۀ راهکارهای تعیین هدف برای پشتیبانی از اهداف فرماندهِ عملیات آموزش دیده است
-
عداوت گزین
لغتنامه دهخدا
عداوت گزین . [ ع َ وَ گ ُ] (نف مرکب ) مخالف و ضد و بدخواه . (ناظم الاطباء).
-
عقل گزین
لغتنامه دهخدا
عقل گزین . [ ع َ گ ُ ] (ن مف مرکب )چیزی که پسندیده ٔ عقل باشد. (آنندراج ) : خدایگان صفتی کش خدای داد بهم سه چیز روح فزا و سه چیز عقل گزین .میرمعزی (از آنندراج ).
-
یکه گزین
لغتنامه دهخدا
یکه گزین . [ ی َک ْ ک َ /ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ گ ُ ] (ن مف مرکب ) سوار و جنگجوی بی همانند و برگزیده . یکه سوار : با دوازده هزار خونخوار یکه گزین از عقب خان موصوف ایلغار نمود. (مجمل التواریخ گلستانه ص 22). و رجوع به یکه سوار شود.
-
به گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] behgozin ۱. ویژگی کسی که چیزهای خوب را انتخاب میکند.۲. هرچیز بسیار نیکو که از میان چیزهای نیکوی دیگر انتخاب میشود؛ برگزیده.
-
گوشه گزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] gušegozin آنکه گوشهگیری کند.
-
regioselective
جهتگزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی واکنشی که همپار ساختاری واحدی را ترجیح میدهد و به تولید بیشتر آن در قیاس با سایر محصولات منجر میشود
-
chemoselective
شیمیگزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشگری که با یک گروه عامل در حضور گروههای عامل مشابه بهطور گزینشی عمل میکند
-
درم گزین
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ یو - فا. ] (ص فا.) صراف .