کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزیرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزیرش
/gozireš/
معنی
چارهگری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
resolution
-
جستوجوی دقیق
-
گزیرش
لغتنامه دهخدا
گزیرش . [ گ ُرِ ] (اِمص ) گزارش مفسر : و ما تغنی الاَّیات و النذر؛ و چه غنا کند و گزیرش آیات و دلالات . (قرآن 101/10 از تفسیر ابوالفتوح رازی چ جدید ج 3 ص 364).
-
گزیرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gozireš چارهگری.
-
گزیرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gozireš گزارش.
-
گزیرش
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِمص .) چاره گری ، علاج .
-
جستوجو در متن
-
تصمیم
فرهنگ واژههای سره
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
-
رغبت پذیر
لغتنامه دهخدا
رغبت پذیر. [ رَ / رِ ب َ پ َ ] (نف مرکب ) رغبت پذیرنده . || (ن مف مرکب ) مورد میل و رغبت . که میل و رغبت آدمی آن را بپذیرد : نگفت آنچه رغبت پذیرش نبودهمان گفت کز وی گزیرش نبود.نظامی .
-
گزیر
لغتنامه دهخدا
گزیر. [ گ ُ ] (اِ) ظ. از وی - چریه . مخفف آن «گزر»، و قیاس شود با گزیردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چاره و علاج باشد چه ناگزیر ناچار و لاعلاج را گویند و افاده ٔ ضرورت هم میکند. (برهان ) (آنندراج ). محتد. بُد : ز خون جوانی که بد زآن گزیربخستی دل ...