کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزگز جستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزگز جستن
لغتنامه دهخدا
گزگز جستن . [ گ َ گ َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) بشوخی و چستی جستن . (آنندراج ) : ز هجر تیر گر خواهد جدا افتاد جان از من که گزگز میجهد پیوسته آن ابروکمان از من .سیفی بدیعی (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
گِزگِز
لهجه و گویش گنابادی
gezgez در گویش گنابادی یعنی درد در اندام بدن همراه با لرزش ، لرزش اندام ، تیک
-
گِزگِز شدن، گِزگِز رفتن.
لهجه و گویش تهرانی
حالت درد خیلی خفیف
-
گزگز کردن
لغتنامه دهخدا
گزگزکردن . [ گ ِ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناراحتی و دردگونه ای که در پای یا دست بخواب رفته احساس شود. سوزن سوزن شدن ، چنانکه هنگام خواب رفتن پای . پاهایم گزگز میکند. حالتی که پیش از خواب رفتن عضوی دست دهد.
-
گزگز کردن
فرهنگ فارسی معین
(گِ گِ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) سوزش داشتن .
-
گِزگِز کردن
لهجه و گویش بختیاری
gez-gez kerdan سوسو زدن چراغ، نور یا آتشى که از دور دیده شود.