کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزرنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزرنامه
لغتنامه دهخدا
گزرنامه . [ گ ُ زَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تعبیر خواب ، چه گزر بمعنی خواب هم آمده است . (برهان ). و رجوع به گزارشنامه و گزارنامه شود.
-
واژههای همآوا
-
گذرنامه
لغتنامه دهخدا
گذرنامه . [ گ ُ ذَ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) جواز. (مهذب الاسماء). جواز از بهر آمدن ورفتن . (صحاح الفرس ). مکتوبی باشد که در راهها بنمایند. (فرهنگ اوبهی ). جواز، نوشته ای که مسافران را دهند تا از گذربانان و راه داران و امثال آنها کسی مانع ایشان نشود. (بر...
-
گذرنامه
واژگان مترادف و متضاد
پاسپورت، تذکره، جواز، روادید
-
گذرنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gozarnāme مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد.
-
گذرنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مِ) (اِمر.) ورقة اجازة عبور از مرز، پاسپورت .