کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزر
/gazar/
معنی
هویج؛ زردک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زردک، شقاقل، هویج
دیکشنری
carrot
-
جستوجوی دقیق
-
گزر
لغتنامه دهخدا
گزر. [ گ َ زَ ] (اِ) کاردی که کفاشها برای بریدن چرم بکار برند (لهجه ٔ قزوین ).
-
گزر
لغتنامه دهخدا
گزر. [ گ ُ زَ ] (اِ) خرجین شبان . (برهان ).
-
گزر
لغتنامه دهخدا
گزر. [ گ ُ زِ / زَ ] (اِ) مخفف گزیر است که چاره و علاج باشد و ناگزیر بمعنی ناچار. (برهان ) (آنندراج ) : برعادتی که باشد گفتم که کیست آن گفت آنکه نیست در غم و شادیت از او گزر. انوری (از آنندراج ).بر تخته اش ز تخت کشیدند ناگهان بگذشت از آن گذر که نبودش...
-
گزر
لغتنامه دهخدا
گزر. [گ َ زَ ] (اِ) سانسکریت گجر ، محتملاً از پارسی ناشی شده زیرا در یکی از مآخذ طبی متأخر آمده ... و اشیر یا کاشیر در لهجه ٔ قره قلپق (روسیه ) نیز به اغلب احتمال از همین لغت فارسی است . در پشتو گجرا و در گیلکی گزر . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). معرب آن...
-
گزر
لغتنامه دهخدا
گزر. [گ ُ زَ ] (اِ) راه . (غیاث ). گذر. رجوع به گذر شود.
-
گزر
واژگان مترادف و متضاد
زردک، شقاقل، هویج
-
گزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جزر› (زیستشناسی) [قدیمی] gazar هویج؛ زردک.
-
گزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gozer گزیر؛ چاره؛ علاج.
-
گزر
فرهنگ فارسی معین
(گَ زَ) (اِ.) زردک ، هویج .
-
گزر
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ) (اِ.) مخفف گزیر، چاره ، علاج .
-
گزر
واژهنامه آزاد
گزر به کسر گاف و ز، نوعی هویج درشت به رنگ بنفش تیره متمایل به سیاه است که در شاهرود خصوصا در روستای تل کشت می شود و استفاده از آن موجب رنگین شدن دست و لبها می شود. در شاهرود با آن نوعی خورشت نیز تهیه میکنند که شبیه خورشت سیب آلبالو است.
-
گزر
واژهنامه آزاد
گَزَر؛ نوعی گیاه که برگ های آن شبیه به برگ هویج و ساقۀ آن شبیه به ساقۀ کرفس کوهی است و در حال حاضر (سال 1395) به صورت وحشی در کوه های اطراف فریدن و فریدونشهر می روید. طبع آن گرم است؛ از برگ های آن در آش می ریزند، و ساقۀ آن را می پزند و همراه ماست (ما...
-
گزر
واژهنامه آزاد
گَزَر؛ هویج، زردک.
-
واژههای مشابه
-
گَزَر
لهجه و گویش تهرانی
زردک، هویج.