کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزاییدن
/gazāyidan/
معنی
۱. گزند رساندن.
۲. نیش زدن؛ گزیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
harm
-
جستوجوی دقیق
-
گزاییدن
لغتنامه دهخدا
گزاییدن . [ گ َ دَ ] (مص ) گزیدن : ستمکاری و اندر جان خود تخم ستم کاری ولیکن جانت را فردا گزاید بار تخم سم . ناصرخسرو.گرچه کژدم به نیش بگزایددارویی را هم او بکار آید. سنایی .گرچه ما را چو مار مهره دهندروزی آخر چو مار بگزایند. مسعودسعد.گرت زندگانی نوش...
-
گزاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] gazāyidan ۱. گزند رساندن.۲. نیش زدن؛ گزیدن.
-
گزاییدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص م .) گزیدن .
-
جستوجو در متن
-
گزا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزاییدن) ‹گزای› gazā = گزاییدن
-
ناگزاییدن
لغتنامه دهخدا
ناگزاییدن . [ گ َ دَ ] (مص منفی ) مقابل گزاییدن .
-
ناگزاییدنی
لغتنامه دهخدا
ناگزاییدنی . [ گ َ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل گزاییدن و آزار کردن نیست . که نبایدش گزایید و تعذیب کرد.
-
گزای
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزاییدن) [قدیمی] gazāy ۱. = گزاییدن۲. گزاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جانگزای، دشمنگزای، مردمگزای.
-
نگزاییدن
لغتنامه دهخدا
نگزاییدن . [ ن َ گ َ دَ / ن َ دَ ] (مص منفی ) آسیب نرساندن . مقابل گزاییدن . رجوع به گزاییدن شود : جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی که بفزاید به آبان ها و نگزایدْش صرصرها. منوچهری .آنکس که ز پشت سعد سلمان آیدگر زهر شود ملک تو را نگزاید.مسعودسعد.
-
گزایان
لغتنامه دهخدا
گزایان . [ گ َ ] (نف ) (از: گزای (گزاییدن ) + ان ، پسوند فاعلی ). گزندرساننده وگزند و آزارکنان هم آمده است . (برهان ) : حقا که شکر زهرشود تلخ و گزایان گر نام خلافش بنگاری بشکر بر.عنصری (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
ضرر
لغتنامه دهخدا
ضرر. [ ض َ رَ ] (ع مص ) گزاییدن . || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرر، در اصطلاح پزشکان عبارتست از جریان خون از جراحت . کذا فی حدودالامراض .- ضرر زدن ؛ زیان دادن .- ضرر کشیدن ؛ زیان بردن .
-
گزایش
لغتنامه دهخدا
گزایش . [ گ ُ/ گ َ / گ ِ ی ِ ] (اِمص ) (از: گزای (گزاییدن ) + ش ، اسم مصدر). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گزیدن : نه خلطی که جان را گزایش کندو نی آنکه خون را فزایش کند. نظامی .|| (ص ) درخورو لایق . (برهان ). رجوع به کزایش شود. || (اِ) چوبی باشد که خر و گ...