کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزانگبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزانگبین
/gaz[']angabin/
معنی
مادهای زردرنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید میشود و در تهیۀ شیرینی به کار میرود؛ شکرک بوتۀ گز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزانگبین
لغتنامه دهخدا
گزانگبین . [ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) من ّ. (آنندراج ) (زمخشری ). طلی باشد که بر برگ طرفاء نشیند و آن شبیه به شیرخشت است بدون اینکه مایل به زردی باشد. (بحر الجواهر). نمی است مانند ترنجبین که بر ورق طرفاء می افتد. (الفاظ الادویه ). شبنمی است که ب...
-
گزانگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gaz[']angabin مادهای زردرنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید میشود و در تهیۀ شیرینی به کار میرود؛ شکرک بوتۀ گز.
-
گزانگبین
فرهنگ فارسی معین
(گَ زَ گَ) (اِمر.) شکرک مترشح از بوته های گز را گزانگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد. از جمله به عنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشیتیسم استعمال می شود. به علاوه ازآن نوعی شیرینی به نام گز درست می کنند.
-
واژههای مشابه
-
گز گزانگبین
لغتنامه دهخدا
گز گزانگبین . [ گ َ زِ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به گز خوانسار و جنگل شناسی ساعی ص 198 شود.
-
جستوجو در متن
-
گُزَنْگِوین
لهجه و گویش بختیاری
gozangevin گزانگبین.
-
گزنگبین
لغتنامه دهخدا
گزنگبین . [ گ َ زَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) همان گزانگبین است . رجوع به گزانگبین شود.
-
manna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانا، ترنجبین، گزانگبین، من، مائده اسمانی
-
عرویا
لغتنامه دهخدا
عرویا. [ ] (اِ) سریانی است ، به فارسی گزانگبین است . (مخزن الادویة).
-
گژانگبین
لغتنامه دهخدا
گژانگبین . [ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) گزانگبین . شیرخشت . و بعربی مَن ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 302 ب ). رجوع به گزانگبین شود.
-
کزانگبین
لغتنامه دهخدا
کزانگبین . [ ک َ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گزانگبین . شهد و عسل و انگبین . (ناظم الاطباء). من طرفاء. (یادداشت مؤلف ). رجوع به گزانگبین شود.
-
گز علفی
لغتنامه دهخدا
گز علفی . [ گ َ زِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزانگبین است . رجوع به این مدخل شود.
-
گزنبو
لغتنامه دهخدا
گزنبو. [ گ َ زَم ْ ] (اِ) گزنگو یا گزانگبین یا حلوای قدرت . (شعوری ج 2 ورق 303). رجوع به گزنگو شود.
-
چارشیرینی
لغتنامه دهخدا
چارشیرینی . (اِ مرکب ) چهارنوع شیرینی . مخلوطی از چار قسم شیرینی : گزانگبین ، شکرسرخ ، قند و نبات . رجوع به چهارشیرینی شود.