کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لاف و گزاف
فرهنگ گنجواژه
مبالغه.
-
گزاف و لاف
فرهنگ گنجواژه
مبالغه.
-
جستوجو در متن
-
bounce out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزاف گویی کردن
-
تصلف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تملق گفتن، چاپلوسی کردن، چربزبانی کردن ۲. گزاف گفتن، لافزدن، لافیدن
-
تبذیر کردن
لغتنامه دهخدا
تبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
-
لابیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (مص ل .) خودستایی کردن ، لاف و گزاف گفتن .
-
bounced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرش کرد، پریدن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن
-
ارجاع
دیکشنری عربی به فارسی
بالا جستن , پس جستن , پريدن , گزاف گويي کردن , مورد توپ وتشرقرار دادن , بيرون انداختن , پرش , جست , گزاف گويي
-
bounce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزاف گویی، پرش، جست، پریدن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن، مورد توپ و تشر قرار دادن
-
گشادبازی کردن
لغتنامه دهخدا
گشادبازی کردن . [ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اسراف کردن . خرج کردن به گزاف . || قسمی باختن شطرنج که مهره ها بیشتر طاق باشد.
-
steep
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیب تند، مایع، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن، تند، گزاف، سراشیب، سرازیر
-
rodomontade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rodomontade، گزاف گویی، لافزنی، خود ستایی، خود فروشی، لاف زدن، گزافه گویی کردن
-
قمپز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) ‹غمپز› [عامیانه] qompoz لافوگزاف.〈 قمپز درکردن: [عامیانه] لاف زدن و خودستایی کردن.
-
تخبط
فرهنگ فارسی معین
(تَ خَ بُّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) تباه کردن . 2 - خرد را تباه کردن . 3 - (مص ل .) بر گزاف و بیراه رفتن .
-
دوآمدن
لغتنامه دهخدا
دوآمدن . [ دُ م َ دَ ] (مص مرکب ) ادعا کردن . لاف زدن . فائق آمدن به لاف و گزاف . (یادداشت مؤلف ).