کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزاف کردن
لغتنامه دهخدا
گزاف کردن . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اسراف . (زوزنی ). زیاده روی کردن . و رجوع به گزافه کاری شود.
-
واژههای مشابه
-
گزاف گفتن
لغتنامه دهخدا
گزاف گفتن . [ گ ُ / گ ِ / گ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) لاف زدن . عبث گفتن . بیهوده گفتن .به دروغ چیزی را بر خود بستن که ندارد : گفت خر آخر همی زن لاف لاف در غریبی بس توان گفتن گزاف . مولوی .چو گزافی نگفت از او مازارگفت چیزی که برده ای بازآر.اوحدی .
-
گزاف رنگان
لغتنامه دهخدا
گزاف رنگان . [ گ َ رَ ] (اِ) شتاب و تعجیل . (برهان ) (آنندراج ). مصحف گزاونگان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
گزاف رود
لغتنامه دهخدا
گزاف رود. [ گ َ ] (اِخ ) از جمله رودهایی که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 32).
-
گزاف رود
لغتنامه دهخدا
گزاف رود. [ گ َ ] (اِخ ) بلده ای از بلاد سیاه رستاق تنکابن مازندران است . (ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 144).
-
گزاف گو
لغتنامه دهخدا
گزاف گو. [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (نف مرکب ) گزاف گوی . گزافه گو. گزافه گوی . لاف زن . بیهوده گوی . خراص . (ملخص اللغات حسن خطیب ) : خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدند و پوشیده خنده میزدندی که وی گزافگوی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176).و...
-
گزاف گویی
لغتنامه دهخدا
گزاف گویی . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (حامص مرکب ) اغراق گویی . مبالغه گویی .
-
گزاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافهکار› [قدیمی] ge(o,a)zāfkār آنکه در کاری افراط کند؛ افراطکار؛ افراطکننده.
-
گزاف کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gazāfkāri افراط؛ مبالغه؛ زیادهروی.
-
گزاف گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافگوی، گزافهگو› ge(o,a)zāfgu ۱. بیهودهگو؛ لافزن.۲. پرگو.
-
گزاف گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گزافهگویی› gazāfguy(')i ۱. بیهودهگویی؛ لافزنی.۲. پرگویی.
-
گزاف گویی
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع , مبالغة
-
food quackery
گزافگویی غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ابراز ادعاهای مبالغهآمیز و فریبکارانه دربارۀ خواص و کیفیت مواد غذایی
-
لاف و گزاف
فرهنگ فارسی معین
(فُ گَ) (اِمر.) سخنان بیهوده ، ادعای بی اصل .