کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزاره کردن
معنی
( ~ . کَ دَ) (اِمص .) گذشتن ، عبور کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
interpret, state
-
جستوجوی دقیق
-
گزاره کردن
لغتنامه دهخدا
گزاره کردن . [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن . عبور کردن : سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل همی گزاره کند تیرهای بی پیکان . فرخی .گزاره کرد سپه را به ده دوازده رودبه مرکبان بیابان نورد کوه گزار. فرخی .چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی گزاره کرد...
-
گزاره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (اِمص .) گذشتن ، عبور کردن .
-
واژههای مشابه
-
گزاره نامه
لغتنامه دهخدا
گزاره نامه . [ گ ُ رَ / رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) گزارش نامه است که کتاب تعبیر خواب و تفسیر باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
predicate 1
گزاره 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در دستور زبان، اصلیترین سازه در ساخت جمله که شامل سازههای اجباری بهجز فاعل است
-
proposition, propositional meaning, propositional content
گزاره 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] معنای تحتاللفظی یا صریح جمله
-
propositional
گزارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به گزاره
-
fact sheet/ factsheet
گزارهبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] برگهای حاوی نکات کلیدی و خلاصهای از اطلاعات دربارۀ موضوعی خاص که عموماً به قصد اطلاع مخاطبان تهیه میشود
-
compound proposition
گزارۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گزارهای که از گزارههای ساده با به کار بردن رابطهای منطقی ساخته میشود
-
خواب گزاره
لغتنامه دهخدا
خواب گزاره . [ خوا / خا گ ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مُعبِّر : تعبیر بدولت رود از خواب گزاره چون روی تو در خواب همی بینند احرار.منوچهری .
-
disjunctive of propositions
ترکیب فصلی گزارهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گزارهای که از ربط دادن دو گزارۀ مفروض بهوسیلۀ کلمۀ «یا» به دست میآید
-
واژههای همآوا
-
گذاره کردن
لغتنامه دهخدا
گذاره کردن . [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عبور کردن . رد شدن . گذشتن . گذاره کردن تیر از جوشن . عبره کردن . از یک سو فروشدن و از دیگر سو بیرون شدن : بتی که غمزه اش از سندان کند گذاره دلم به مژگان کرده ست پاره پاره . دقیقی .بیابان چگونه گذاره کنم...
-
جستوجو در متن
-
propositions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزاره ها، گزاره، پیشنهاد، قضیه، قیاس منطقی، کار، پیشنهاد کردن به، دعوت بمقاربت جنسی کردن