کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزارشگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزارشگری
/gozārešgari/
معنی
۱. شغل و عمل گزارشگر؛ تهیۀ گزارش.
۲. [قدیمی] شرح و بیان؛ تفسیر: ◻︎ گزارندۀ داستان دری / چنین داد نظم گزارشگری (نظامی۵: ۸۰۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
reportage
-
جستوجوی دقیق
-
گزارشگری
لغتنامه دهخدا
گزارشگری . [ گ ُ رِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل شرح کردن و تفسیر نمودن : گزارنده ٔ داستان دری چنین داد نظم گزارشگری . نظامی .چو زین گونه کرد آن گزارشگری . نظامی .و رجوع به گزارشگر شود.
-
گزارشگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gozārešgari ۱. شغل و عمل گزارشگر؛ تهیۀ گزارش.۲. [قدیمی] شرح و بیان؛ تفسیر: ◻︎ گزارندۀ داستان دری / چنین داد نظم گزارشگری (نظامی۵: ۸۰۵).
-
جستوجو در متن
-
sport writer
ورزشینویس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] خبرنگار یا گزارشگری که بهصورت منظم اخبار مربوط به ورزش و رویدادهای ورزشی را گزارش و تحلیل و در مطبوعات خصوصاً مطبوعات ورزشی منتشر میکند