کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزارا
/gozārā/
معنی
گزارنده؛ طرحکننده؛ طراح: ◻︎ گزارای نقش گزارشپذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵: ۷۸۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزارا
لغتنامه دهخدا
گزارا. [ گ ُ ] (نف ) اداکننده ٔ سخن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گزاردن شود.
-
گزارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gozārā گزارنده؛ طرحکننده؛ طراح: ◻︎ گزارای نقش گزارشپذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵: ۷۸۳).
-
واژههای همآوا
-
گذارا
لغتنامه دهخدا
گذارا. [ گ ُ ] (اِ) معبر و گذرگاه و معبر کشتی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بست
واژهنامه آزاد
فعل اسنادی را گوییم. نمونه:نهاد و گزارا و بست همان مسند و مسندالیه و فعل اسنادی هستند.