کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گر زدن
لغتنامه دهخدا
گر زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) الو گرفتن . مشتعل شدن . گرازه کشیدن . گره زدن (در تداول مردم قزوین ).
-
واژههای مشابه
-
گُر
لهجه و گویش گنابادی
gor در گویش گنابادی یعنی زبانه کشیدن آتش ، مشتعل شدن هیزم ، گرما و داغی در اعضای بدن ، درد موضعی ، آتش
-
گِرْ
لهجه و گویش گنابادی
ger در گویش گنابادی یعنی گوز ، حرف بی حساب ، وراجی کردن
-
گُرّ
لهجه و گویش بختیاری
gorr داراى طعم ماندگى، مانده، کهنه (براى خکشبار استفاده مىشود).
-
گَرْ
لهجه و گویش بختیاری
gar 1. گوسفند مبتلا به بیمارى گرى؛ 2. بخشى از فراز کوه که صخرهاى باشد؛ 3. کَچَل.
-
گِرَّ
لهجه و گویش بختیاری
gerra برنگشتن نفس کودک به سبب گریه طولانىgerra borde-s> :نفسش بند آمد> .
-
گَر
لهجه و گویش تهرانی
کل، کچل ،جربدار
-
گُر
لهجه و گویش تهرانی
گروه، دسته،بُر
-
گِر گِر
لهجه و گویش گنابادی
gerger در گویش گنابادی یعنی حرف ، سخن ، وراجی کردن ، چرت و پرت ، کوس و شعر
-
گُر و گُر
فرهنگ گنجواژه
1- بسیار زیاد ، فراوان، بُر و بُر، دسته دسته2 ـ صدای سوختن.
-
گر گر سوختن
لهجه و گویش تهرانی
شعله ور شدن
-
گُر و گُر
لهجه و گویش تهرانی
گروه،گروه،تعداد زیاد(گروگُر آدم میرفت، گروگر فروخت)
-
عزیمت گر
لغتنامه دهخدا
عزیمت گر. [ ع َ م َ گ َ ] (ص مرکب ) افسون خوان . تعویذخوان : عقل عزیمت گر ما دیو دیدنقره ٔ آن کار به آهن کشید. نظامی .و رجوع به عزیمت و عزیمة شود.
-
عشوه گر
لغتنامه دهخدا
عشوه گر. [ ع ِش ْوَ / وِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه عشوه بکار برد. عشوه کار. عشوه ساز. (فرهنگ فارسی معین ). شوخ چشم و دلفریب و دارای ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء). زراق : بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد قصه ٔ زهد دراز من .حافظ.