کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریز و پرهیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گریز و پرهیز
لغتنامه دهخدا
گریز و پرهیز. [ گ ُ زُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اجتناب . پرهیز. از محرمات گریز و پرهیز داشتن یا نداشتن . و در تداول محلی خراسان گریز یا «گروز» رو گرفتن زن است .
-
واژههای مشابه
-
centrifuge 2
گریز دادن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] عمل جدا کردن مواد با استفاده از گریزانه
-
lipophobe, lipophobic
چربیگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی بخشی از مولکول که از حلاّلهای آلی گریزان است
-
anomalous 1
سامانگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به سامانگریزی
-
outlet pass
پاس گریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، اولین پاس بعد از نوگیری تدافعی برای شروع ضدحمله که در نتیجۀ آن توپ از منطقۀ مستطیل زیرحلقه خارج میشود
-
escape hatch
دریچۀ گریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دریچۀ خروج معمولاً کوچک برای فرار خدمۀ ناو از محوطههای بسته در هنگام انسداد مسیر اصلی رفتوآمد
-
lyophobic, solvent hating
حلاّلگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی مادهای که میل به حلاّل ندارد
-
escape trunk
دهلیز گریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] درگاهی ویژۀ فرار در زیردریاییهای جدید
-
گریز زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ)(مص ل .)1 - هنگام نوشتن یا سخن گفتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن . 2 - فرار کردن .
-
گریز زنی
دیکشنری فارسی به عربی
تهرب
-
مردم گریز
دیکشنری فارسی به عربی
عدو البشر
-
انسان گریز
دیکشنری فارسی به عربی
عدو البشر
-
راه گریز
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة , منفذ
-
گریز زدن
لهجه و گویش تهرانی
پس از ترک کردن کاری (مانند کشیدن مواد مخدر) ، یکبارکاری را کردن