کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریز زدن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راه گریز
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة , منفذ
-
گریز و آویز
لغتنامه دهخدا
گریز و آویز. [ گ ُزُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کر و فر. جنگ و گریز.
-
گریز و پرهیز
لغتنامه دهخدا
گریز و پرهیز. [ گ ُ زُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اجتناب . پرهیز. از محرمات گریز و پرهیز داشتن یا نداشتن . و در تداول محلی خراسان گریز یا «گروز» رو گرفتن زن است .
-
dissociative fugue
گریز تجزیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اخــتـلالی تــجـزیـهای (dissociative disorder) که در آن فرد بهطور ناگهانی و غیرمنتظره محل زندگی و فعالیت خود را تغییر میدهد و با فراموش کردن هویت قبلی هویت جدیدی برای خود میسازد متـ . گریز روانزاد psychogenic fugue
-
psychogenic fugue
گریز روانزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← گریز تجزیهای
-
evasion and escape
گریز و فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیاتی که خروج نیروهای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او ممکن میسازد
-
centrifugal blast cleaning
تمیزکاری پاششی مرکزگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی تمیزکاری سطح فلز که در آن از یک چرخ پرهدار پرسرعت برای پاشش ذرات ساینده با نیروی مرکزگریزی استفاده میکنند
-
chromophobe adenoma/ chromophobic adenoma, null-cell adenoma
تودغدۀ رنگگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودغدۀ هیپوفیزی که یاختههای آن در آزمونهای تشخیصی هیچ رنگی جذب نمیکنند متـ . تودغدۀ رنگناپذیر
-
hydrophobic interaction
برهمکنش آبگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] تمایل گروههای غیرقطبی برای قرار گرفتن در کنار هم در یک محیط آبی
-
آویز و گریز
لغتنامه دهخدا
آویز و گریز. [ زُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) گریز و آویز. عمل جنگ کردن در حال عقب نشستن . جنگ و گریز. کَرّ و فَرّ : زین عاریتی سرای آویز و گریززآن پیش که برکَنندت ای دل برخیز.رضی نیشابوری .
-
جنگ و گریز
لغتنامه دهخدا
جنگ و گریز. [ ج َ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) کر و فر.
-
گریز نا پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
محتوم
-
گریز از مرکز
دیکشنری فارسی به عربی
لامرکزية
-
آویز و گریز
فرهنگ گنجواژه
جنگ و گریز، جنگ در حالت عقبنشینی.
-
فرار و گریز
فرهنگ گنجواژه
فرار.