کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریزگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گریزگاه
/gorizgāh/
معنی
۱. جای گریختن؛ محل مناسب برای گریختن.
۲. (ادبی) جایی از نطق یا نوشته یا قصیده که میتوان در آنجا به مناسبتی از موضوع سخن به موضوع دیگر گریز زد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گریختنگاه، مفر، مناص
دیکشنری
haven, hideaway, refuge
-
جستوجوی دقیق
-
گریزگاه
لغتنامه دهخدا
گریزگاه .[ گ ُ ] (اِ مرکب ) جائی که گریخته بدان پناه گیرد. (آنندراج ). مَفَرّ. مَحیص . مَفیض . (منتهی الارب ) : عاجز نمیکند او را هیچ دشوار و مفر و گریزگاهی نیست هیچ احدی را از قضای او. (تاریخ بیهقی ). جیحون بزرگ در پیش است و گریزگاه خوارزم سخت دور. ...
-
گریزگاه
واژگان مترادف و متضاد
گریختنگاه، مفر، مناص
-
گریزگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گریزگه› gorizgāh ۱. جای گریختن؛ محل مناسب برای گریختن.۲. (ادبی) جایی از نطق یا نوشته یا قصیده که میتوان در آنجا به مناسبتی از موضوع سخن به موضوع دیگر گریز زد.
-
گریزگاه
دیکشنری فارسی به عربی
لجوء
-
جستوجو در متن
-
مفر
فرهنگ واژههای سره
گریزگاه
-
محیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mahis گریزگاه.
-
گریختن گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گریختنگه› [قدیمی] gorixtangāh جای گریختن؛ گریزگاه.
-
مهرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مهارب] [قدیمی] mahrab گریزگاه؛ جای فرار.
-
محیص
واژگان مترادف و متضاد
راه فرار، گریزگاه، مفر
-
مفر
واژگان مترادف و متضاد
پناهگاه، گریزگاه، مخلص، مهرب
-
گریزجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gorizjā جای گریختن؛ گریختنگاه؛ گریزگاه.
-
مفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَفرّ] mafar[r] گریزگاه؛ جای گریختن؛ راه فرار.
-
مفزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mafza' پناهگاه؛ گریزگاه؛ پناه؛ ملجٲ.
-
مَفَرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
گريزگاه - محل فرار