کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گریزان
/gorizān/
معنی
فرارکرده؛ در حال فرار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیزار، رمنده، رمیده، ، متنفر، نافر، نفور،
۲. فراری، گریخته، متواری، منهزم
دیکشنری
allergic, elusive, evasive
-
جستوجوی دقیق
-
گریزان
لغتنامه دهخدا
گریزان . [ گ ُ ] (نف ، ق ) گریزنده . در حال فرار. در حال گریختن . محترز : گریزان همی رفت مهتر چو گرددهان خشک و لبها شده لاجورد. فردوسی .گریزانم و تو پس اندر دمان نیابی مرا تا نیابد زمان . فردوسی .فرسنگ ز فرسنگ دوانم ز پی تووز من تو گریزانی ، فرسنگ به...
-
گریزان
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیزار، رمنده، رمیده، ، متنفر، نافر، نفور، ۲. فراری، گریخته، متواری، منهزم
-
گریزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gorizān فرارکرده؛ در حال فرار.
-
گریزان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق .) گریزنده ، در حال فرار.
-
گریزان
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغ
-
واژههای مشابه
-
گریزان شدن
لغتنامه دهخدا
گریزان شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گریختن . فرار کردن : گریزان بشد بهمن اردوان تنش خسته از تیر و تیره روان . فردوسی .بسی عذرخواهی نمودش که زودگریزان شو و جان ببر همچو دود. سعدی (بوستان ).و از صحبت خلق گریزان شود. (مجالس سعدی ).
-
entoleter
آفتگریزان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که مواد غذایی را در مرکز صفحۀ چرخان آن قرار میدهند تا با چرخش صفحه، آفت غلات و دیگر مواد غذایی از بین برود
-
جستوجو در متن
-
stridulous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریزان
-
gravidly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریزان
-
strid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریزان بود
-
gyrational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریزان
-
بوالهرب
واژهنامه آزاد
گریزان
-
رمیده
واژگان مترادف و متضاد
فراری، گریزان