کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جوساک
لغتنامه دهخدا
جوساک . [ ج َ / جُو ](اِ) جوسک . تکمه ٔ گریبان . (آنندراج ). گوی گریبان .
-
مهک
لغتنامه دهخدا
مهک . [ م َ هََ ] (اِ) ماهک . قریضه ای که از گریبان برآرند. قواره ؛ مهک که از گریبان برآرند چون گریبان باز کنند. (مهذب الاسماء). شکله . کلاه وار. قواره .
-
یخه
واژگان مترادف و متضاد
جیب، گریبان، یقه
-
یقه
واژگان مترادف و متضاد
جیب، گریبان، یخه
-
بندیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بندمه، بندینه، بندنه› [قدیمی] bandime تکمه؛ گوی گریبان.
-
گریبانگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ge(a)ribāngah جای گریبان؛ گلو؛ گردن.
-
کوم
فرهنگ فارسی معین
[ پشتو ] (اِ.) گریبان .
-
گل آویخته
واژهنامه آزاد
گَل آویز،دست به گریبان شدن
-
گریوان
لغتنامه دهخدا
گریوان . [ گ ِ ری ] (اِ مرکب ) گریبان . (آنندراج ) : و چیزی که در گریوان طلب کند نیابد. (تفسیر ابوالفتوح ). رجوع به گریبان شود.
-
ياقة
دیکشنری عربی به فارسی
يقه , يخه , گريبان , گردن بند
-
چُمبُلَک، ()زدن
لهجه و گویش تهرانی
در گوشهای نشستن و سر به گریبان بردن.
-
چَنبَرَک،()زدن
لهجه و گویش تهرانی
در گوشهای نشستن و سر به گریبان بردن.
-
کرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] karj ۱. دکمه؛ گوی گریبان.۲. چاک پیراهن.
-
قطاب
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آمیختگی . 2 - گریبان .
-
قب
فرهنگ فارسی معین
(قَ بّ) [ ع . ] (اِ.) پارة گریبان پیراهن .