کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناگریان
لغتنامه دهخدا
ناگریان . [ گ ِ ] (ص مرکب ) که گریان نیست . که نمی گرید. مقابل گریان .
-
باکي
دیکشنری عربی به فارسی
اشکبار , گريان
-
اشکریز
واژگان مترادف و متضاد
اشکبار، سرشکبار، گریان
-
اشکفشان
واژگان مترادف و متضاد
اشکبار، اشکریز، گریان
-
گریه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryegar گریان؛ گریهکننده.
-
گریه مند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryemand گریان؛ اشکریز.
-
گریه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryenāk ۱. گرینده.۲. گریان.
-
weepier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسناک، نالان، گریان، عزادار
-
weepiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیزهوش ترین، نالان، گریان، عزادار
-
مویان
واژگان مترادف و متضاد
نالان، گریان، نوحهگر، مویهگر، مویهکنان
-
اشکبار
واژگان مترادف و متضاد
اشکریز، اشکفشان، سرشکبار، گریان، گهربار
-
weepy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گره خورده، عزادار، نالان، گریان
-
سرشکبار، سرشکبار
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشکبار، دامع، گریان ۲. شبنمبار
-
گوهرنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] go[w]harnegar ۱. چیزی که آن را با جواهر زینت داده باشند.۲. [مجاز] گریان.
-
اشکناک
لغتنامه دهخدا
اشکناک . [ اَ ] (ص مرکب ) گریان . دارای اشک .