کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگ و میش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گرگ و میش
معنی
(گُ گُ) (ص مر.) (عا.) هوای تاریک و روشن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
dusk, twilit
-
جستوجوی دقیق
-
گرگ و میش
لغتنامه دهخدا
گرگ و میش . [ گ ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) تاریک و روشن . و این ترکیب در مورد هوا بکار میرود.- گرگ و میش بودن هوا ؛ تاریک و روشن بودن هوا.- امثال : گرگ و میش با هم از یکجا آب میخورند ؛ عدل و امنی به کمال است : و شهر غزنین چنین شد که بمثل گرگ و م...
-
گرگ و میش
فرهنگ فارسی معین
(گُ گُ) (ص مر.) (عا.) هوای تاریک و روشن .
-
گرگ و میش
لهجه و گویش بختیاری
gorg-o-miš سپیدهدم، تاریک و روشنِ صبح، هنگامى که گرگ و میش تشخیص داده نشود.
-
گرگ و میش
فرهنگ گنجواژه
1ـ صبح زود، هوای خاکستری صبح قبل از طلوع 2ـ دوست و دشمن
-
گرگ و میش
لهجه و گویش تهرانی
سپیده دم
-
واژههای مشابه
-
گرگ کهن
لغتنامه دهخدا
گرگ کهن . [ گ ُ گ ِ ک ُ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آزموده کار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 9).
-
گرگ مسیحادم
لغتنامه دهخدا
گرگ مسیحادم . [ گ ُ گ ِ م َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صبح است . (از برهان ) (غیاث ).
-
گرگ اجل
لغتنامه دهخدا
گرگ اجل . [ گ ُ گ ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از مرگ ، عزرائیل ، ملک الموت است : گرگ اجل یکایک از این گله می بردوین گله را ببین که چه آسوده میچرد.اوحدی .
-
گرگ بازی
لغتنامه دهخدا
گرگ بازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) گرگ باز. رجوع به گرگ باز شود.
-
گرگ بچه
لغتنامه دهخدا
گرگ بچه . [ گ ُ ب َ چ َ / چ ِ / گ ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ گرگ . گرگ زاده . سِمع. قُصعُل . جُرموز. (منتهی الارب ).- امثال :از گرگ نزاید جز گرگ بچه .
-
گرگ پا
لغتنامه دهخدا
گرگ پا. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از گیاه است . پنجه ٔ گرگ . (گیاه شناسی گل گلاب ص 172) : خجسته را بجز از خردپا ندارد گوش بنفشه را بجز از گرگ پا ندارد پاس .منوچهری .
-
گرگ پیکر
لغتنامه دهخدا
گرگ پیکر. [ گ ُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) گرگ منظر. || درفشی که به هیأت گرگ باشد : یکی گرگ پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده زرین سرش . فردوسی .به پیش اندرون گرگ پیکر یکی یکی ماه پیکر ز دور اندکی . فردوسی .ز تیغ دلیران هوا شد بنفش نه پیداست آن گرگ ...
-
گرگ تاز
لغتنامه دهخدا
گرگ تاز. [ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه چون گرگ تازد. آنکه به هروله رود : صیادی سگی معلم داشت از این پهن بری ... گرگ تازی ، نهنگ یازی چون صرصر در صحرا. (سندبادنامه ص 200).
-
گرگ دم
لغتنامه دهخدا
گرگ دم . [ گ ُ دُ ] (اِ مرکب ) عمودالصبح . ذنب السرحان . دم گرگی . صبح کاذب .