کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگ در گله افکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرگ در گله افکندن
لغتنامه دهخدا
گرگ در گله افکندن . [ گ ُ دَ گ َ ل َ / ل ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فنا و هلاک کردن گله بود. (آنندراج ). رجوع به گربه از بغل افکندن شود.
-
واژههای مشابه
-
کهن گرگ
لغتنامه دهخدا
کهن گرگ . [ ک ُ هََ / هَُ گ ُ ] (اِ مرکب ) گرگ پیر. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : ز بیم سکه و نیروی شمشیرهراسان شد کهن گرگ از جوان شیر. نظامی . || کنایه از دنیاست . (آنندراج ). دنیا و فلک و گردون . (ناظم الاطباء) : تیرباران سحر دارم سپر چون نفکندا...
-
گرگ رود
لغتنامه دهخدا
گرگ رود. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تنکابن است . (ترجمه سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 143). ناحیتی است خرد به دیلمان از دیلم خاصه . (حدوداالعالم ).
-
گرگ فسونگر
لغتنامه دهخدا
گرگ فسونگر. [ گ ُگ ِ ف ُ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . || آسمان . (برهان ) (آنندراج ).
-
گرگ کهن
لغتنامه دهخدا
گرگ کهن . [ گ ُ گ ِ ک ُ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آزموده کار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 9).
-
گرگ مست
لغتنامه دهخدا
گرگ مست . [ گ ُ گ ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرگی که مست شده باشد. گرگ مست طافح : آهوکا، سگ توام برجه و گرگ مست شوخواب پلنگ نه ز سر گرچه پلنگ گوهری .خاقانی .
-
گرگ مسیحادم
لغتنامه دهخدا
گرگ مسیحادم . [ گ ُ گ ِ م َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صبح است . (از برهان ) (غیاث ).
-
گرگ آشنایی
لغتنامه دهخدا
گرگ آشنایی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) کنایه از آشنایی و دوستی بفریب و نفاق و مکر و حیله باشد. (برهان ) : مکن قصد جفا گر باوفائی ز سگ طبعی بود گرگ آشنائی .ناصرخسرو.
-
گرگ بازی
لغتنامه دهخدا
گرگ بازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) گرگ باز. رجوع به گرگ باز شود.
-
گرگ بچه
لغتنامه دهخدا
گرگ بچه . [ گ ُ ب َ چ َ / چ ِ / گ ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ گرگ . گرگ زاده . سِمع. قُصعُل . جُرموز. (منتهی الارب ).- امثال :از گرگ نزاید جز گرگ بچه .
-
گرگ پا
لغتنامه دهخدا
گرگ پا. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از گیاه است . پنجه ٔ گرگ . (گیاه شناسی گل گلاب ص 172) : خجسته را بجز از خردپا ندارد گوش بنفشه را بجز از گرگ پا ندارد پاس .منوچهری .
-
گرگ پا
لغتنامه دهخدا
گرگ پا. [ گ ُ ] (اِخ ) از جمله ٔ کوهستانها و ییلاقات شاه کوه و ساور مازندران میباشد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 169).
-
گرگ پوی
لغتنامه دهخدا
گرگ پوی . [ گ ُ ] (نف مرکب ) گرگ دو. دونده چون گرگ : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز. منوچهری .گورساق و شیرزهره یوزتاز و غرم تک پیل گام و گرگ سینه رنگ تازو گرگ پوی .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 111).
-
گرگ پیکر
لغتنامه دهخدا
گرگ پیکر. [ گ ُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) گرگ منظر. || درفشی که به هیأت گرگ باشد : یکی گرگ پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده زرین سرش . فردوسی .به پیش اندرون گرگ پیکر یکی یکی ماه پیکر ز دور اندکی . فردوسی .ز تیغ دلیران هوا شد بنفش نه پیداست آن گرگ ...