کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگ آشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گرگ وند
لغتنامه دهخدا
گرگ وند. [ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 16000گزی باختر صحنه و 15000گزی جنوب شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . هوای آن سرد، دارای 250 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ گاماسیاب تأمین میشود. محصول آن غلات و...
-
گرگ ویزه
لغتنامه دهخدا
گرگ ویزه . [ گ ُ زَ / زِ ] (ص مرکب ) چیزی به رنگ گرگی و آن خاکستری است . (آنندراج ).
-
گرگ آسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gorg[']āsā گرگمانند؛ مانند گرگ
-
گرگ آشنایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gorg[']āš[e]nāyi اظهار آشنایی و دوستی از روی نفاق و مکر: ◻︎ مکن قصد جفا گر باوفایی / ز سگطبعی بود گرگآشنایی (ناصرخسرو: لغتنامه: گرگآشنانی).
-
گرگ بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gorgband گرفتار؛ اسیر؛ دستوپابسته.
-
گرگ پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gorgpā گیاهی با شاخههای کوتاه و برگهای ریز بههمفشرده؛ پای گرگ؛ پنجهگرگی.
-
گرگ پو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gorgpu پوینده و دونده مانند گرگ؛ گرگتاز؛ گرگدو.
-
دم گرگ
فرهنگ فارسی معین
(دُ مِ گُ) (اِ.) 1 - کنایه از: صبح کاذب . 2 - یکی از منازل قمر؛ شوله ، دنبال گرگ ، ذنب السرحان .
-
گرگ بند
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص مر.) 1 - کنایه از: گرفتار و اسیر، زبون ، خفیف . 2 - بسیار ترسان .
-
گرگ میش
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص مر.) منافق ، دورو.
-
پیلان گرگ
لغتنامه دهخدا
پیلان گرگ . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان . واقع در 6 هزارگزی باختر تویسرکان و 2 هزارگزی راه شوسه ٔ تویسرکان بکرمانشاه . دامنه . سردسیر. دارای 800 نفر سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کرزان رود و قنات . محصول آنجا غلات دیم و صیفی و...
-
حسین گرگ
لغتنامه دهخدا
حسین گرگ . [ ح ُ س ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شراو بالا، بخش وفس شهرستان اراک . واقع در 51هزارگزی جنوب باختری کمیجان و 12هزارگزی مالرو عمومی . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر.دارای 229 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات و چشمه مشروب میشود. م...
-
دره گرگ
لغتنامه دهخدا
دره گرگ . [ دَرْ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 22 هزارگزی راه شوسه ٔ کازرون به فهلیان ، با 277 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ا...
-
دره گرگ
لغتنامه دهخدا
دره گرگ . [ دَرْ رَ گ ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه مالرو دره چنار به اشترینان با 2175 تن سکنه . (طبق سرشماری 1335 هَ . ش .) آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فر...
-
دره گرگ
لغتنامه دهخدا
دره گرگ . [ دَرْ رَگ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک . واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری کمیجان و سرراه نیمه شوسه ٔ کمیجان به اراک . آب آن از قنات و راه آن نیمه شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).