کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگ آسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قبق گرگ
لغتنامه دهخدا
قبق گرگ . [ ق َ گ ُ ] کلمه ٔ فعل است یعنی ملتفت باش و مواظب باش که مهمان می آید. (ناظم الاطباء). قبق کتک . رجوع به قبق کتک شود. (اشتینگاس ).
-
باب گرگ
لغتنامه دهخدا
باب گرگ . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 18هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه ، سر راه مالرو جیرفت - ساردوئیه . دارای 8 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
پنجه ٔ گرگ
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ گرگ . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) گیاهی است که بر روی ساقه ٔ آن برگهای کوچک بهم فشرده بسیار روئیده و تا حدی شبیه به خزه ها تمیز داده میشود، ساقه ٔ آن نیز آوندهای کامل دارد. ریشه ٔ آن بجای آنکه تشکیل ریشه های فرعی دهد همیش...
-
چرم گرگ
لغتنامه دهخدا
چرم گرگ . [ چ َ م ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوست گرگ . || طبل بزرگ و نقاره . (ناظم الاطباء).
-
چُسِ گرگ
لهجه و گویش بختیاری
čos-e gorg طاسِ لغزنده، چالههاى قیف مانندى کهنوعى حشره براى به دام انداختن شکارمىسازد.
-
گوش گرگ
لهجه و گویش بختیاری
guš-gorg گیاهى خودرو و خوراکى.
-
گرگ بلا
لهجه و گویش تهرانی
زرنگ
-
گرگ بیابان
لهجه و گویش تهرانی
آدم زرنگ
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی گرگ درون
-
گرگ ومیش
واژهنامه آزاد
ضرب و المثلی که از ان استفاده می شود، صبح زود
-
گرگ باران دیده
لغتنامه دهخدا
گرگ باران دیده . [ گ ُ گ ِ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آزموده کار و گرم و سرد روزگار دیده . (غیاث اللغات ). ظاهر آن است که گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران از سوراخ خود برنمی آید هرچند گرسنه و تشنه باشد اما چون گرگی بیرون خانه ٔ خود با...
-
گرگ بالان دیده
لغتنامه دهخدا
گرگ بالان دیده . [ گ ُ گ ِ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گرگ باران دیده شود.
-
گرگ پالان دیده
لغتنامه دهخدا
گرگ پالان دیده . [ گ ُ گ ِ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی گرگ بالان دیده و باران دیده است : با کمند مهربانی برنمی آید ز چاه یوسف ما ای عزیزان گرگ پالان دیده است . سالک یزدی (از آنندراج ).رجوع به گرگ باران دیده و بالان دیده شود.
-
گرگ در پیرهن داشتن
لغتنامه دهخدا
گرگ در پیرهن داشتن . [ گ ُ دَ هََ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از صحبت با ناجنس داشتن . (آنندراج ) : ناسازگاریی هست در خوی گلعذاران کو یوسفی که گرگی در پیرهن ندارد.صائب (از آنندراج ) (بهار عجم ).