کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گرگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] garg =گَرگین
-
آزپیشه
لغتنامه دهخدا
آزپیشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) حریص :برفتند [ گرگین و بیژن ] هر دو براه درازیکی آزپیشه [ گرگین ]یکی کینه ساز.فردوسی .
-
موقس
لغتنامه دهخدا
موقس . [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) گَرگین : بعیر موقس ؛ شتر گَرگین . (از ناظم الاطباء). موقوس . (منتهی الارب ).
-
اجراب
لغتنامه دهخدا
اجراب . [ اِ ] (ع مص ) خداوند شتران گرگین شدن . (تاج المصادر). خداوند شتران یا گوسفندان گرگین شدن .
-
جربناک
لغتنامه دهخدا
جربناک . [ ج َ رَ ] (ص مرکب ) گرگین . (ناظم الاطباء).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِجَرَب ، به معنی گرگین . || ج ِ جِراب ، به معنی انبان و خنور. || ج ِ اَجْرَب ، به معنی گرگین . (از منتهی الارب ). رجوع به کلمات مزبورشود.
-
میلاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: milād) (عربی) زمان تولد ؛ (در قدیم) تولد ؛ (در اعلام) نام پدر گرگین و از پهلوانان ایران باستان .
-
صلخاء
لغتنامه دهخدا
صلخاء. [ ص َ ] (ع ص ) ناقة صلخاء؛ شتر گرگین . (منتهی الارب ). رجوع به صَلخی شود.
-
صلخی
لغتنامه دهخدا
صلخی . [ ص َ خا ] (ع ص ) ابل صلخی ؛ شتران گرگین . (منتهی الارب ). رجوع به صَلخاء شود.
-
طلاة
لغتنامه دهخدا
طلاة. [ طُ ] (ع اِ) شتر ماده ٔ گرگین . || لته پاره ای که بدان شتر را مالند. طلیاء. (منتهی الارب ).
-
توقیس
لغتنامه دهخدا
توقیس . [ ت َ ] (ع مص ) خداوند شتران گرگین شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
موقسة
لغتنامه دهخدا
موقسة. [ م ُ وَق ْ ق َ س َ ] (ع ص ) ابل موقسة؛ شتران گَرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
موقوس
لغتنامه دهخدا
موقوس . [ م َ ] (ع ص ) شتر گَرگین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مجرب
لغتنامه دهخدا
مجرب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) صاحب شتران گرگین . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اخوق
لغتنامه دهخدا
اخوق . [ اَ وَ ] (ع ص ) مرد یک چشم . || فراخ ، چنانکه حلقه . || گرگین ، چنانکه شتر. مؤنث : خَوْقاء. ج ، خوق .