کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تیلَه گُروَ
لهجه و گویش بختیاری
tila-gorva بچه گربه.
-
گرو، () بندی
لهجه و گویش تهرانی
مسابقه پرواز کبوترهای پرشی
-
پلستن ل گرو
لغتنامه دهخدا
پلستن ل گرو. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ت َ ل ِ گْرِوْ / گ ِ رِوْ ] (اِخ ) کرسی بخشی از ایالت «کت دو نُر» در شهرستان لانون بر کنار دریای مانش دارای 3198 تن سکنه .
-
از گرو در اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
خلص
-
در گرو قرار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
قبر
-
از گرو در نیامدنی
دیکشنری فارسی به عربی
لايعوض
-
سبیل گرو گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
ضمانت دادن
-
ریش گرو گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
ضمانت،پادر میانی
-
گیس گرو گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
وساطت زنانه
-
گرو و گروکشی
فرهنگ گنجواژه
گروکشی متقابل.
-
جستوجو در متن
-
ارتهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertehān به گرو گرفتن؛ گرو کردن؛ گروگانگیری.
-
ابسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ebsāl ۱. به گرو دادن؛ گرو کردن.۲. حرام کردن چیزی.
-
mortgage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهن، گرو، گرونامه، گرو گذاشتن
-
mortgages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وام مسکن، رهن، گرو، گرونامه، گرو گذاشتن
-
گروگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: grwg'n] gero[w]gān ۱. گروکردنی.۲. گروشده؛ چیزی که بهگرو گذارده شده.〈 گروگان دادن: (مصدر متعدی) کسی یا چیزی را به عنوان گرو به کسی سپردن.〈 گروگان گرفتن: (مصدر متعدی) چیزی یا کسی را بهعنوان گرو گرفتن تا آنچه میخواهند ...