کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروگان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گروگان کردن
لغتنامه دهخدا
گروگان کردن . [ گ ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گرو سپردن چیزی یا کسی را : همان نیز با باژ فرمان کنیم زخویشان فراوان گروگان کنیم . فردوسی .از من خسیس تر که بود در جهان گر تن به نان چو گربه گروگان کنم . ناصرخسرو.تو آن جوادی شاها که آز گیتی راسخاوت...
-
واژههای مشابه
-
گروگان بردن
لغتنامه دهخدا
گروگان بردن . [ گ ِ رَ / رُوب ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به گرو همراه خود بردن . شخصی را بعنوان گروگان همراه خویش بردن : بشد زنگه با نامور شهریارگروگان ببرد از در شهریار.فردوسی .
-
گروگان فرستادن
لغتنامه دهخدا
گروگان فرستادن . [ گ ِ رَ / رُو ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به رهن برای کسی فرستادن : چو هر سه بدین نامدار انجمن فرستی گروگان بنزدیک من . فردوسی .وز آن پس که آن کرده باشیم نیزگروگان فرستیم و هر گونه چیز. فردوسی .رجوع به گرو شود.
-
گروگان دادن
لغتنامه دهخدا
گروگان دادن . [ گ ِ رَ / رُو دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به گرو سپردن . چیزی را به رهن کسی دادن : بیک تن ده از روم تاوان دهی روان را و جان راگروگان دهی .فردوسی .
-
گروگان گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَهَنَ
-
جستوجو در متن
-
ارتهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertehān به گرو گرفتن؛ گرو کردن؛ گروگانگیری.
-
pledges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهدات، گرو، وثیقه، ضمانت، بیعانه، تعهد و التزام، سوگند ملایم، در گروگان، باده نوشی بسلامتی کسی، نوش، متعهد شدن، گرو گذاشتن، بسلامتی کسی باده نوشیدن، التزام دادن، عهد کردن
-
راهنمونی
لغتنامه دهخدا
راهنمونی . [ ن ُ / ن ِ /ن َ ] (حامص مرکب ) رهنمونی . عمل راهنمون . هدایت و دلالت . (ناظم الاطباء). دلالت . هدایت . راهنمایی . رهنمایی .ارشاد. ارائه ٔ طریق : و به راهنمونی مهران شنان که از فالگویان ترکان شنیده بود... (مجمل التواریخ و القصص ). و رجوع ب...
-
گرو نهادن
لغتنامه دهخدا
گرو نهادن . [ گ ِ رَ / رُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رهن گذاشتن . گروگان کردن : گفت همره را گرو نه پیش من ورنه قربانی تو اندر کیش من . مولوی .هدیه ٔ شاعر چه باشد شعر نوپیش محسن آرد و بنهد گرو. مولوی .رجوع به گرو شود.
-
سبیل کردن
لغتنامه دهخدا
سبیل کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برایگان دراختیار همه گذاشتن . مباح ساختن بر همه : خرکیمخت گاه کرده سبیل بر گروگان شب رود در باب . سوزنی .به که خربندگیت رای کندسر خود را سبیل پای کند. نظامی .چنین یاد دارم که سقای نیل نکرد آب بر مصر سالی سبیل . س...
-
پیمان کردن
لغتنامه دهخدا
پیمان کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متعهد شدن .عهد کردن . پذیرفتن از. تعهد. شرط. (دهار) (تاج المصادر). اشتراط. (تاج المصادر بیهقی ). عقد. (دهار). (تاج المصادر بیهقی ). عهد. (تاج المصادر) : ابا هر که پیمان کنم بشکنم پی و بیخ رادی بخاک افکنم ....
-
مرهون
لغتنامه دهخدا
مرهون . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهن . رجوع به رهن شود. گروکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گروی . (منتهی الارب ). گروگان . گرو نهاده . رهین . مرتهن .- مرهون شدن ؛ رهین شدن : دل به هوی چون دهی که چون تو بدوبیشتر از صدهزار مر...
-
گرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: grw'n] gero[w] ۱. چیزی که در نزد کسی بگذارند و در حدود ارزش آن پول قرض کنند به این شرط که هرگاه پول را دادند آن را پس بگیرند؛ گروگان.۲. (اسم مصدر) شرطبندی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] گرفتاری.〈 گرو باختن: (مصدر لازم) [قدیمی] م...