کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اِرتَهَنَ
دیکشنری عربی به فارسی
رهن کرد (گرفت) , گروگان گرفت
-
ارتهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertehān به گرو گرفتن؛ گرو کردن؛ گروگانگیری.
-
گروکان
لغتنامه دهخدا
گروکان . [ گ ِ رَ / رُو ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صورتی و تلفظی از گروگان . رجوع به گروگان (بهمه ٔ معانی ) شود.
-
رهينة
دیکشنری عربی به فارسی
گرو , گروگان , شخص گروي , وثيقه
-
hostage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروگان، گرو، وثیقه، شخص گروی
-
مرتهن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درگرو، رهین، مرهون ۲. گروگان
-
مرتهن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هَ) [ ع . ] (اِمف .) گروگان ، به رهن گرفته شده .
-
بيدق
دیکشنری عربی به فارسی
پياده شطرنج , گرو , گروگان , وثيقه , رهن دادن , گروگذاشتن
-
گان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) gān علامت نسبت (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بازارگان، گروگان، رایگان، خدایگان.
-
مرتهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mortahan ۱. چیزی که به رهنگرفتهشده؛ چیزی که در گرو باشد؛ گروگان.۲. کسی یا چیزی که مقید و دربند امری باشد.
-
شالهنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ) 1 - (اِ.) گرو، گروگان ، رهن . 2 - (ص .) سرکش ، عاصی .
-
گان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] پسوندی است که به آخر کلمه اضافه می شود و علامت نسبت و صفت است مانند: رایگان ، گروگان .
-
مرهون
فرهنگ فارسی معین
(مَ هُ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) گرو گذاشته شده . 2 - (اِ.) گروگان .
-
pawns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده ها، گرو، گروگان، وثیقه، پیاده شطرنج، رهن دادن، گرو گذاشتن
-
شالهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šālhang ۱. گرو؛ گروگان.۲. مکر؛ فریب.۳. (صفت) سرکش و نافرمان.