کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروهزدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دل زدگی
لغتنامه دهخدا
دل زدگی . [ دِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل زده . دل زده بودن . بی میلی و بی رغبتی پس از میل و رغبتی که بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). || سرخوردگی و سیری از چیزی . رجوع به دل زده و دل زدن شود.
-
زبان زدگی
لغتنامه دهخدا
زبان زدگی . [ زَ زَ دَ /دِ ] (حامص مرکب ) مذاکره و تذکار. (ناظم الاطباء).
-
ره زدگی
لغتنامه دهخدا
ره زدگی . [ رَه ْ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت ره زده . ره سوده . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ره زده شود.
-
سن زدگی
لغتنامه دهخدا
سن زدگی . [ س ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی سن زده . به آفت سن گرفتار شدگی .
-
شراب زدگی
لغتنامه دهخدا
شراب زدگی . [ ش َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب )بیهوش شدن از نشئه ٔ شراب . (غیاث اللغات ). می زدگی .
-
شرم زدگی
لغتنامه دهخدا
شرم زدگی . [ ش َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) خجلت . شرمندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شرم زد و شرم زده شود.
-
فلک زدگی
لغتنامه دهخدا
فلک زدگی . [ ف َ ل َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بدبختی . فلاکت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فلک زده شود.
-
می زدگی
لغتنامه دهخدا
می زدگی . [ م َ / م ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت می زده . شراب زدگی . (یادداشت مؤلف ). مخموری . مستی : به پنجشنبه که روز خمار می زدگی است چو تلخ باده خوری راحتت فزاید خود. منوچهری .و رجوع به می زده شود.
-
لک زدگی
لغتنامه دهخدا
لک زدگی . [ ل َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی لک زده . صفت لک زده .
-
ملخ زدگی
لغتنامه دهخدا
ملخ زدگی . [ م َ ل َزَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ملخ زده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملخ زده شود.
-
ملامت زدگی
لغتنامه دهخدا
ملامت زدگی . [ م َ م َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) ملامت زده بودن . حالت و چگونگی ملامت زده : از وفا صاف دلانی که می ناب خورندتا قیامت ز ملامت زدگی آب خورند.میرزاجلال اسیر (از آنندراج ).و رجوع به ملامت زده شود.
-
پری زدگی
لغتنامه دهخدا
پری زدگی .[ پ َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) جن زدگی . سفع. صرع .
-
برق زدگی
لغتنامه دهخدا
برق زدگی . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برق زده . حالت مبتلابه اصابت برق شده . رجوع به برق زدن و برق زده شود.
-
بهت زدگی
لغتنامه دهخدا
بهت زدگی . [ ب ُ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حیرت زدگی . خیره شدگی . درماندگی . دهشت زدگی . سراسیمگی .
-
برهم زدگی
لغتنامه دهخدا
برهم زدگی . [ ب َ هََ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل برهم زدن : سَطَع؛ دست برهم زدگی . (منتهی الارب ). || اغتشاش . پریشانی . آشفتگی . غوغا. فساد. فتنه . آشوب . اضطراب . (ناظم الاطباء).