کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anti-bunch
فرهنگ لغات علمی
پاد گروهه
-
کمان مهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kamānmohre = کمانگروهه
-
کمان گلوله
لغتنامه دهخدا
کمان گلوله . [ ک َ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کمان گروهه . (برهان ذیل کمان گروهه ). رجوع به کمان گروهه شود.
-
جلاهق
فرهنگ فارسی معین
(جَ هِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - کمان گروهه . 2 - مهره و گلولة گلی که با کمان گروهه پرتاب کنند.
-
زاغوک
لغتنامه دهخدا
زاغوک . (اِ) مهره ٔ کمان گروهه را گویند یعنی گلی که بجهت کمان گروهه گلوله کرده باشند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
قوس الجلاهق
لغتنامه دهخدا
قوس الجلاهق . [ ق َ سُل ْ ج َ هَِ ](ع اِ مرکب ) کمان گروهه . رجوع به کمان گروهه شود.
-
جروهق
لغتنامه دهخدا
جروهق . [ ج َ رَ هََ ] (معرب ، اِ) گروهی . (دهار). گروهه از نخ معرب گروهه ٔ فارسی بر وزن صعوبة. (از متن اللغة).
-
زالوک
لغتنامه دهخدا
زالوک . (اِ) غالوک است که مهره ٔ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند. (برهان قاطع). گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ).
-
غلیل
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) گلولة کمان گروهه .
-
کمان قروهه
لغتنامه دهخدا
کمان قروهه . [ ک َ ق ُهََ / هَِ ] (اِ مرکب ) به معنی کمان گروهه است و آن کمانی باشد که بدان گلوله و مهره ٔ گل اندازند و عربان قوس البنادق و قوس الجلاهق خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). کمان گروهه . (فرهنگ فارسی معین ). کمان گروهه . کمان مهره . (ناظم ا...
-
گلوله کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golulekamān کمانی که با آن گلولۀ گلی میانداختند؛ کمانگروهه.
-
complexes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجتمع ها، مجموعه، عقده، مجموع، هم تافت، گروهه، اچار
-
کمان کروهه
لغتنامه دهخدا
کمان کروهه . [ ک َک ُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) رجوع به کمان گروهه شود.
-
غلیل
لغتنامه دهخدا
غلیل . [ غ ُ ] (اِ) گلوله ٔ کمان گروهه . (ناظم الاطباء).
-
گل مهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gelmohre ۱. مهره یا گلولۀ کوچک که از گل درست کنند.۲. مهرۀ کمانگروهه.