کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گروس
معنی
(گُ) (اِ.) موی پیچه . موی باف زنان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
filth, hunger
-
جستوجوی دقیق
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ َ ] (اِخ ) از نام طایفه ٔ گادوز یا کادوس که در آن محل رحل اقامت انداختند و اسم خود را به این ناحیه دادند گرفته شده و کادوس کم کم گروس شده . (التدوین فی احوال جبال شروین ).
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 15000گزی جنوب خاور صحنه و 8000گزی جنوب شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . هوای آن معتدل ، دارای 300 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ گاماسیاب تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ َ ر ر ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری مرند و 4 هزارگزی شوسه و خط آهن مرند به تبریز. هوای آن جلگه معتدل و دارای 693 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و شغل اه...
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ َرْ رو ] (اِخ ) به احمدآباد معروف است .و احمدآباد از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد رجوع شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ َرْ رو ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 57 هزارگزی جنوب باختر قره آغاج و23هزاروپانصدگزی جنوب باختری شوسه ٔ مراغه به میانه .هوای آن معتدل و دارای 350 تن سکنه است . آب آنجا ازرودخانه ٔ جیران تأمین میشو...
-
گروس
لغتنامه دهخدا
گروس . [ گ ُ ] (اِ) موی پیچه و موی باف زنان . (برهان ) (آنندراج ) : چو آورد چرخ از ستاره سپاه شب قیرگون شد گروس سیاه . اسدی .(در گرشاسب نامه ٔ اسدی چ حبیب یغمایی بصورت «گروس » آمده . رجوع به فهرست آن کتاب ص 491شود). رجوع به کرس شود. || چرک و ریم جامه...
-
گروس
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) موی پیچه . موی باف زنان .
-
گروس
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) چرک جامه و بدن ، ریم .
-
واژههای مشابه
-
چارباغ گروس
لغتنامه دهخدا
چارباغ گروس . [ غ ِ گ َ ] (اِخ ) باغی است در سمت جنوب قصبه ٔ بیجار واقع و بواسطه ٔ خیابان های طویل عریض منقسم به چهار قسمت شده و بهمین جهت موسوم به این اسم شده ... در وسط باغ عمارتی عالی بنا کرده اند... این عمارت و باغ را مرحوم لطفعلی خان حاکم گروس ج...
-
رضا گروس
لغتنامه دهخدا
رضا گروس . [ رِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه 120 تن . آب آن از چشمه و رود گاماسیاب . محصول آنجا غلات و لبنیات . ساکنان از طایفه ٔ غیب غلامند و در زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
چهارباغ گروس
لغتنامه دهخدا
چهارباغ گروس . [ چ َ غ ِ گ َرْ رو ] (اِخ ) باغی است در سمت جنوب قصبه ٔ بیجار. رجوع به چارباغ گروس شود.
-
جستوجو در متن
-
grosz
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروس
-
Grus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروس