کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گره سست شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گره سست شدن
لغتنامه دهخدا
گره سست شدن . [ گ ِ رِه ْ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گره سست شدن بر چیزی ، آسان و سهل شدن آن : [ پس از هفت سال تجسس عاقبت گیو جوانی را می بیند و گمان می برد که او کیخسرو است ] .به دل گفت گیو این بجز شاه نیست چنین چهره جز درخور گاه نیست پیاده بدو تیز بنه...
-
واژههای مشابه
-
گُرّه
لهجه و گویش بختیاری
gorra مقدار گیاه یا گندم چیده شده که در پنجه یک دست بگنجد.
-
گره بر گره
لغتنامه دهخدا
گره بر گره . [ گ ِ رِه ْ ب َ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت مشکل و پیچ در پیچ . (برهان ) (آنندراج ) : کلاهی دگر بود مشکین زره چو زنجیر گشته گره بر گره . فردوسی .مهر دهن در دهن آموخته کینه گره بر گره اندوخته . نظامی .بتن بر یکی آسمان گون زره چو مر...
-
گره در گره
لغتنامه دهخدا
گره در گره . [ گ ِ رِه ْ دَ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مشکل در مشکل . پیچیده در پیچیده . پیچیدگی : گرچه گره در گرهش کرده بودبرنگرفت ازسر این رشته پای . نظامی .در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره . نظامی .رجوع به گره بر گره شود.
-
گره حمالی،گره فکلی
لهجه و گویش تهرانی
گره دوطرفه ، با کشیدن نخ باز میشود، مثل بند کفش
-
گره کور، گره گور
لهجه و گویش تهرانی
گور= درهم گوریده و باز نشو
-
کمره گره
لغتنامه دهخدا
کمره گره . [ ک َ م َ رِ گ َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گره افکندن
لغتنامه دهخدا
گره افکندن . [ گ ِ رِه ْ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشکل کردن . سخت کردن کاری را.
-
گره بستن
لغتنامه دهخدا
گره بستن . [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) عقده ساختن . معقد کردن . تعقد. استوار کردن : برزم اندر آید [رستم ] بپوشد زره یکی جوشن از بر ببندد گره .فردوسی .
-
گره چقا
لغتنامه دهخدا
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام ، واقع در 34000گزی باختری چوار و 34000گزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد. هوای آن سرد، دارای 70 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
گره چقا
لغتنامه دهخدا
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند،واقع در 29000گزی شمال باختری شهر نهاوند و 3000گزی باختری راه شوسه ٔ نهاوند به کرمانشاه . هوای آن سرد و دارای 490 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ تویسرکان تأمین میشود. محصول آن غل...
-
گره چقا
لغتنامه دهخدا
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 15000گزی شمال باختری کرمانشاه . راه آن از طریق سراب خشکه کنار شوسه ٔ کرمانشاه به روانسر هوای آن سرد و دارای 70 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ قره سو ...
-
گره دادن
لغتنامه دهخدا
گره دادن . [ گ ِ رِه ْ دَ ] (مص مرکب ) گره زدن و بستن . رجوع به گره زدن و گره بستن شود. || مجازاً، مشکل کردن کار.
-
گره زبان
لغتنامه دهخدا
گره زبان . [ گ ِ رِ هَِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لکنت زبان . (ناظم الاطباء). رجوع به گره شود.