کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گره در گلو شکستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گره بند
لغتنامه دهخدا
گره بند. [ گ ِ رِه ْ ب َ ] (نف مرکب ) مقابل گره گشا. (آنندراج ). || (اِ مرکب ) جوز گره . || کمربند شلوار. (ناظم الاطباء). || گره . تکمه . دکمه : نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه واکرد.حافظ.
-
گره بندان
لغتنامه دهخدا
گره بندان . [ گ ِ رِه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) سالگره . (آنندراج ). جشن تولد سالیانه : دلگشائی این گره بندان گره از کار روزگار گشاد.ظهوری (از آنندراج ).
-
گره تن
لغتنامه دهخدا
گره تن . [ گ ِ رِه ْ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت . (آنندراج ). رجوع به کارتن و کارتنه شود.
-
گره داده
لغتنامه دهخدا
گره داده . [ گ ِ رِه ْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گره خورده . گره زده : کمند گره داده ٔ پیچ پیچ بجز گرد گردن نمی گشت هیچ . نظامی .رجوع به گره شود.
-
گره گشا
لغتنامه دهخدا
گره گشا. [ گ ِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گره گشاینده . مجازاًبمعنی گشاینده ٔ مشکل و آسان کننده ٔ کار : عشق است گره گشای هستی گردابه زهاب خودپرستی . نظامی .آن می که گره گشای کار است با نفس ، چو روح سازگار است . نظامی .گفت ای نفس تو جان فزایم اندیشه ٔ تو ...
-
گره ناک
لغتنامه دهخدا
گره ناک . [گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) گره دار. دارای گره : چون رشته ٔ جان شو از گره پاک چون رشته ٔ تب مشو گره ناک . نظامی .رجوع به گره مند شود.
-
گره 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← گرهِ عصبی
-
ganglionitis
گرهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] التهاب گره
-
reef knot
گره اتصال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهی مرکب از دو گره زیر و رو برای متصل کردن دو طناب همقطر
-
bend 2
گرهپیچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهی برای بستن طناب به یک حلقه یا طوقه (loop) یا طنابی دیگر
-
ganglionated, gangliated
گرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای گره
-
ganglion
گره عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ اجسام یاختهای عصبی که خارج از مغز و نخاع قرار دارند متـ . گره 2
-
گره کمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← گره دوحلقهساز
-
denouement
گرهگشایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] پایان یافتن کشمکشهای نمایش و حل شدن گره آغازین
-
turk’s head
گره مندیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهی که به دور طناب یا تیرک بسته میشود و انتهای آن شبیه به دستار است