کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم گرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
foehn wall
دیوارۀ گرمباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] لبۀ بادپناه اَبر کلاهکی پوشنی کوهساری که از سوی بادپناه سد کوهستانی دیده میشود متـ . کرانۀ گرمباد foehn bank
-
Gram stain
رنگآمیزی گِرَم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] نوعی رنگآمیزی در باکتریشناسی که براساس آن دستهای از باکتریها به رنگ قرمز (گِرَم منفی) و دستهای دیگر به رنگ بنفش (گِرَم مثبت) دیده میشوند؛ نام این شیوه برگرفته از نام دانشمند دانمارکی، کریستین گِرَم، است
-
foehn pause, sturmpause
ایست گرمباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] قطع موقت گرمباد در سطح زمین به علت تشکیل یا نفوذ لایهای از هوای سرد که گرمباد را از کف درّه به بالا میراند
-
گُرم و بازو
فرهنگ گنجواژه
توان بدنی.
-
گُرم ،()بازو،()گردن
لهجه و گویش تهرانی
عضله یا گوشت
-
گُرُم(ب)،گُگُرُمب،گاگارامب
لهجه و گویش تهرانی
صدای برخورد یا سقوط
-
جستوجو در متن
-
warm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرم، گرم کردن، گرم شدن، صمیمی، با حرارت، غیور
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) کفک شیر وقت دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کف شیر هنگام دوشیدن . (ناظم الاطباء).کفی که هنگام دوشیدن بر سر شیر پدید آید. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نُشافَة. (از اقرب الموارد). || سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. (منتهی ا...
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ن ِ ف َ ] (ع اِ) سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نَشفَة. (منتهی الارب ). رجوع به نَشفَة شود. || چیزی اندک که در آوند باقی باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). چیز کمی که در ظرف باقی مانده باشد. (از المنجد). نُشفَة. (منتهی ...
-
یلی
لغتنامه دهخدا
یلی . [ ی َ لی / ی َل ْ لی ] (اِ) یللی . بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). رجوع به یللی شود. || به زیر آمدن چیزی از چیزی و اندیشه از دل . (از احوال و اشعار رودکی ذیل ص 1090) : ز اسب یلی آمد آن گه نرم نر...
-
اسپیک
لغتنامه دهخدا
اسپیک . [ اَ ی َ ] (ص ) دزد اسب بودکه بغیر از اسب دزدیدن دیگر کارش نبود : اسپیک آمد [ هم ] آنگه نرم نرم تا برد مر اسپ او را گرم گرم . رودکی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).لیکن ظاهراً در بیت فوق اسپیک معنی دزد اسب ندارد، یاءیای نسبت است و کاف ، کاف ...
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن َ ف َ ] (ع اِ) لته پاره ای که بدان آب باران گرفته در آوند افشارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پارچه ای که بدان آب باران را گرفته در آوندی فشار دهند. (ناظم الاطباء). کهنه پاره ای که در تنشیف آب استعمال شود. (از المنجد). نَش...
-
کهتاب
لغتنامه دهخدا
کهتاب . [ ک َ ](اِ مرکب ) به معنی کاه دود باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاهی که آتش در آن نهند تا دود کند و بیشتر برای گشودن اخلاط از بینی اسب و سایر چهارپایان کنند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر ستوران و اقربات مدام کاه کهتاب باد و...
-
بین بین
لغتنامه دهخدا
بین بین . [ ب َ ن َ ب َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) هذا بین بین ؛ یعنی میان جید و ردی است و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح . (منتهی الارب )؛ یعنی میان نیکوئی و بدی است . مرکب مزجی است که دو جزء آن مبنی بر فتح است مانند خمسة عشر واصل آن ، بین...
-
نرم نرم
لغتنامه دهخدا
نرم نرم . [ ن َ ن َ ] (ق مرکب ) آهسته آهسته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). نرم نرمک . باملایمت . به طور نرمی . (از ناظم الاطباء) : زدی دست بر پشت او نرم نرم سخن گفتن خوب و آواز گرم . فردوسی .نخستین بشستند در آب گرم بر و یال و ریشش همه نر...