کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم و سرد چرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گرم آلت
لغتنامه دهخدا
گرم آلت . [ گ َ ل َ ] (اِ) رجوع به گرمالت شود.
-
گرم جه
لغتنامه دهخدا
گرم جه . [ گ َ ج ِه ْ ] (نف مرکب ) چشمه ای که آب گرم از آن فوران کند. جائی که آب گرم از آن بجهد.
-
گرم خو
لغتنامه دهخدا
گرم خو. [ گ َ ] (ص مرکب ) تندخو. (آنندراج ) : آن گرم خو بسوز دل ما رسیده بودخوناب این کباب بر آتش چکیده بود.ابوطالب کلیم (از آنندراج ).
-
گرم دار
لغتنامه دهخدا
گرم دار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) غم خوار : گرمدارانت ترا گوری کنندکشکشانت در تگ گور افکنند. مولوی (مثنوی ).رجوع به گُرم شود.
-
گرم دان
لغتنامه دهخدا
گرم دان . [ گ َ ] (اِ) قسمی از میوه باشد. (آنندراج ).
-
گرم دماغی
لغتنامه دهخدا
گرم دماغی . [ گ َ دِ ] (حامص مرکب ) کنایه از تکبر باشد. (غیاث ) (آنندراج ). غرور. نخوت . (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). || عربده . مستی . رجوع به گرم دماغ شود.
-
گرم رفتار
لغتنامه دهخدا
گرم رفتار. [ گ َ رَ ] (ص مرکب ) زودخیز. (آنندراج ). گرم رو. سالک : در این صحرای وحشت خضر دلسوزی نمی بینم مگر هم گرم رفتاری چراغم پیش پا دارد.صائب (از آنندراج ).
-
گرم روی
لغتنامه دهخدا
گرم روی . [ گ َ رَ ] (حامص مرکب ) تندروی . سرعت : گر نفسش گرم روی هم نکردیک نفس از گرم روی کم نکرد.نظامی .
-
گرم شهوت
لغتنامه دهخدا
گرم شهوت . [ گ َش َهَْ وَ ] (ص مرکب ) شهوت پرست . پرشهوت : گفتن افسانه های مهرانگیزکه کند گرم شهوتان را تیز.نظامی .
-
گرم کین
لغتنامه دهخدا
گرم کین . [ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از دشمن قوی . (آنندراج ). آنکه کینه اش قوی بود : سردنفس بود سگ گرم کین روبه از آن دوخت مگر پوستین . نظامی .شکایت کرد پیش هم نشینان که بد باشد جفای گرم کینان .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
thermopause
گرمایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سقف گرمسپهر در ارتفاع حدود 500 کیلومتری سطح زمین
-
thermospheric
گرمسپهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مربوط به گرمسپهر
-
Gram negative
گِرَممنفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ویژگی باکتریهایی که در روش رنگآمیزی گَِرم، در مرحلۀ رنگبری با حلاّلهای آلی نظیر الکل، رنگ اولیه را بهسهولت از دست میدهند
-
گرم تاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] garmtāz آنکه بهشتاب تاخت کند؛ گرمتازنده.
-
گرم خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرمخان› garmxānae ۱. جای گرم.۲. خانۀ گرم.