کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم خانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 22000گزی جنوب خاوری قروه و 9000گزی شوسه ٔ قروه به همدان . هوای آن سرد دارای 195 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و میوه جات و انگ...
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان روانسر شهرستان سنندج ، واقع در 1000گزی باختر روانسر، بین راه پاوه و سنجابی . هوای آن سرد و دارای 114 تن سکنه است . آب آنجا از سراب روانسر تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله ...
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 17000گزی باختر هرسین و 7000گزی جنوب شوسه ٔ هرسین به کرمانشاهان . هوای آن معتدل دارای 192 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و پنب...
-
واژههای مشابه
-
گُرُم
لهجه و گویش تهرانی
استخوان مفصل ران به لگن خاصره
-
گرم گرم
لغتنامه دهخدا
گرم گرم . [ گ َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) گرماگرم . رجوع به گرماگرم شود.
-
گرم گرم، داغ داغ
لهجه و گویش تهرانی
تازه،دست اول
-
گلوله ٔ گرم
لغتنامه دهخدا
گلوله ٔ گرم . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گوله ٔ گرم شود.
-
کهنوج گرم
لغتنامه دهخدا
کهنوج گرم . [ ک َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گوله گرم
لغتنامه دهخدا
گوله گرم . [ ل َ / ل ِ گ َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف گلوله ٔ گرم . گلوله ای که تازه از سلاح ناری بیرون آمده و خاصیت خود را از دست نداده . گلوله ای که هنوز کشنده است . || در تداول عامه ، نفرین گونه ای است طرف خطاب را یعنی گلوله گرم نصیب تو شود چنا...
-
گرم اوفتادن
لغتنامه دهخدا
گرم اوفتادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) جابجا افتادن . فی الحال افتادن : چو زنبورخانه بیاشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی .سعدی (کلیات چ مصفا ص 316).
-
گرم ایستادن
لغتنامه دهخدا
گرم ایستادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کاملاً گرم شدن . نهایت گرم گردیدن : میان هر دو لشکر مسافت [ لشکر محمود و مسعود ] نیم فرسنگ بود و هوا سخت گرم ایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). امیر به گرگان رسید و هوا سخت گرم ایستاده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 4...
-
گرم باد
لغتنامه دهخدا
گرم باد. [ گ َ ] (اِ مرکب ) باد گرم باشد. || مجازاً سموم .
-
گرم بازار
لغتنامه دهخدا
گرم بازار. [ گ َ ] (اِ مرکب ) بازار گرم ، بارواج ، پررونق ، پرمشتری : نهانی شده سوی پیکار کک که بر هم زند گرم بازار کک . فردوسی .رجوع به گرم شود.
-
گرم بودن
لغتنامه دهخدا
گرم بودن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب )به رونق بودن . با آب بودن . بشکوه بودن : گرم است با جمالت بازار خوبرویان بگذر که نیم جانی بهر نثار دارم .سعدی .