کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم آب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ] (اِ مرکب ) آب گرم معدنی .
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات ، شغل ...
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است . دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی . سکنه ٔ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع در 61 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . هوای آن معتدل و دارای 9 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی ...
-
گرم آب
لغتنامه دهخدا
گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 52000گزی شمال باختری صحنه و 5000گزی خلیل اﷲ. هوای آن سرد. دارای 210 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و حبوبات و قلمستان و تریاک و توتون ...
-
واژههای مشابه
-
گُرُم
لهجه و گویش تهرانی
استخوان مفصل ران به لگن خاصره
-
گرم گرم
لغتنامه دهخدا
گرم گرم . [ گ َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) گرماگرم . رجوع به گرماگرم شود.
-
گرم گرم، داغ داغ
لهجه و گویش تهرانی
تازه،دست اول
-
گلوله ٔ گرم
لغتنامه دهخدا
گلوله ٔ گرم . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گوله ٔ گرم شود.
-
کهنوج گرم
لغتنامه دهخدا
کهنوج گرم . [ ک َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گوله گرم
لغتنامه دهخدا
گوله گرم . [ ل َ / ل ِ گ َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف گلوله ٔ گرم . گلوله ای که تازه از سلاح ناری بیرون آمده و خاصیت خود را از دست نداده . گلوله ای که هنوز کشنده است . || در تداول عامه ، نفرین گونه ای است طرف خطاب را یعنی گلوله گرم نصیب تو شود چنا...
-
گرم اوفتادن
لغتنامه دهخدا
گرم اوفتادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) جابجا افتادن . فی الحال افتادن : چو زنبورخانه بیاشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی .سعدی (کلیات چ مصفا ص 316).
-
گرم ایستادن
لغتنامه دهخدا
گرم ایستادن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کاملاً گرم شدن . نهایت گرم گردیدن : میان هر دو لشکر مسافت [ لشکر محمود و مسعود ] نیم فرسنگ بود و هوا سخت گرم ایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). امیر به گرگان رسید و هوا سخت گرم ایستاده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 4...
-
گرم باد
لغتنامه دهخدا
گرم باد. [ گ َ ] (اِ مرکب ) باد گرم باشد. || مجازاً سموم .