کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرمایست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mesopause
میانایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] قلۀ میانسپهر و پایۀ گرمسپهر
-
snub cable
زنجیرایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان متوقف کردن حرکت زنجیرباترمز دوّار لنگر
-
stratopause
پوشنایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مرز یا لایۀ گذار از پوشنسپهر به میانسپهر
-
neutropause
خنثیایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مرز بین خنثیسپهر و یونسپهر
-
ایست کردن
لغتنامه دهخدا
ایست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقف کردن .
-
ایست واستر
لغتنامه دهخدا
ایست واستر. [ س َ ] (اِخ ) رجوع به ایسدواستر شود.
-
stopway, over run
ایستراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] منطقۀ مستطیلشکل مشخصی در انتهای باند پرواز و در مسیر برخاست هواپیما که برای متوقف کردن هواپیما، در صورت انصراف از برخاست، پیشبینی شده است
-
cardiac arrest
ایست قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قطع عمل تلمبهزنی قلب
-
ایست طمث
دیکشنری فارسی به عربی
سن الياس
-
ایست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توقف
-
گرم گرم، داغ داغ
لهجه و گویش تهرانی
تازه،دست اول
-
accelerate-stop
شتابـ ایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] شبیهسازی برخاست نافرجام هواگَرد با سرعتگیری از وضعیت سکون تا سرعت تصمیم یا سرعت مورد نظر و سپس بیدرنگ متوقف ساختن آن در کمترین مسافت ممکن
-
ایست در سخن
دیکشنری فارسی به عربی
شرطة
-
ایست میان دو پرده
دیکشنری فارسی به عربی
فاصل
-
گلوله ٔ گرم
لغتنامه دهخدا
گلوله ٔ گرم . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گوله ٔ گرم شود.