کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرماسنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گرماسنج
/garmāsanj/
معنی
۱. (فیزیک) ابزاری با دو جسمِ دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگیهای گرمایی اجسام کاربرد دارد.
۲. (پزشکی) ابزاری شبیه دماسنج با درجهبندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازهگیری درجۀ حرارت بدن؛ درجه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
thermometer
-
جستوجوی دقیق
-
گرماسنج
لغتنامه دهخدا
گرماسنج . [ گ َس َ ] (اِ مرکب ) اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجه ٔ هوا به کار میبرند. گرماسنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم میشود. درجه ٔ صفرمطابقت دارد با آب در حالت یخ بندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان . گرماسنج رئومور آلتی است که به 80 درج...
-
calorimeter
گرماسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] دستگاهی برای اندازهگیری مقدار گرمای تولیدشده در فرایندهایی مانند واکنشهای شیمیایی یا تغییر حالت یا تشکیل محلول * مصوب فرهنگستان اول
-
گرماسنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) garmāsanj ۱. (فیزیک) ابزاری با دو جسمِ دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگیهای گرمایی اجسام کاربرد دارد.۲. (پزشکی) ابزاری شبیه دماسنج با درجهبندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازهگیری درجۀ حرارت بدن؛ درجه.
-
گرماسنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) وسیلة اندازه گیری مقدار گرمایی که دفع ، جذب یا از جسمی به جسمی دیگر منتقل می شود، کالری متر.
-
گرماسنج
دیکشنری فارسی به عربی
محرار
-
واژههای مشابه
-
اعداد روی درجه گرماسنج وغیره
دیکشنری فارسی به عربی
مقياس
-
جستوجو در متن
-
thermotension
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرماسنج
-
cerniture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرماسنج
-
thermotensile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرماسنج
-
حرارتسنج
واژگان مترادف و متضاد
دماسنج، گرماسنج، میزانالحراره
-
ترمومتر
واژگان مترادف و متضاد
حرارتسنج، دماسنج، گرماسنج، میزانالحراره
-
thermopile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترموپلی، پیل گرماسنج
-
calorimeter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالریمتر، گرماسنج، حرارت سنج