کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفت حلقوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آرام گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتاحَ
-
رشوه گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتشي
-
باج گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتشي
-
رعشه گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتَعَدَ
-
لرزه گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتَعَدَ ، اِرتَعَشَ
-
رعه گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَعَشَ
-
گروگان گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَهَنَ
-
تصمیماتی گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّخَذَ إجراءاتٍ
-
دَنگش گرفت
لهجه و گویش تهرانی
ویرش گرفت
-
گرفت و گیر
لغتنامه دهخدا
گرفت و گیر.[ گ ِ رِ ت ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) مؤاخذه . بازپرسی : چون پارس بگشادند خود مدتی قتل و غارت و گرفت و گیر بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 170).در ده و شهر جز نفیر نبودسخنی جز گرفت و گیر نبود.نظامی .
-
بی گرفت و گیر
لغتنامه دهخدا
بی گرفت و گیر. [ گ ِ رِ ت ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی مزاحمت . بی پرس و جو. فارغ از بگیر و ببند.
-
تماس گرفت (برقرارکرد)
دیکشنری فارسی به عربی
أجري اتّصالاً
-
شکایت خودراپس گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
تنازل عن دعواء
-
جای گرفت در
دیکشنری فارسی به عربی
أَثْوَي بـِ (في)
-
شکایت خودرا پس گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
تراجع عن دعاويه