کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفتجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
full stop
تمامگرفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گرفتن همۀ سیمها بهطور همزمان برای ایجاد آکورد در سازهای خانوادۀ بربطها
-
ecliptic limit
حدِّ گرفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] بیشترین فاصلۀ زاویهای که خورشید یا ماه میتواند از یکی از گرههای مدار ماه، یعنی نقاط تلاقی با دایرهالبروج، داشته باشد تا گرفتِ ماه یا خورشید رخ دهد
-
دل گرفت
لغتنامه دهخدا
دل گرفت . [ دِ گ ِ رِ ] (ن مف مرکب ) دل گرفته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و دیگر که پیروز شد دل گرفت اگر زو بترسی نباشد شگفت .فردوسی .
-
ماه گرفت
لغتنامه دهخدا
ماه گرفت . [ گ ِ رِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خسوف . (ناظم الاطباء). رجوع به ماه گرفتن و ماه گرفتگی شود. || (اِمرکب ) خالی که در صورت خوبان پدید آید. (ناظم الاطباء). کلفی که بر روی و اندام مرد باشد. کلف و سیاهی که بر بعض کسان مادرزاد باشد. تاش . ...
-
پیشی گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَدَرَ ، اِتّخذَ المُبادَرَةَ ، اِتَّخَذَ مَقِفَ المبادَرةِ
-
سبقت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَدَرَ ، اِتَّخَذَ مَقِفَ المبادَرةِ
-
تصمیم گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ (أکَّدَ) العَزمَ ، اِتّخذَ إجراءً ، اِتّخذ خُطوَةً ، اِتّخذَ المُبادَرَةَ
-
موضع گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّخذَ مَوقِفاً
-
جا گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّسَعَ لِ
-
آمار گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أحصي
-
قیافه گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اختالَ
-
رو گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
نفاية
-
وَهَمْ گِرِفْتَ
لهجه و گویش گنابادی
wahamgerefta در گویش گنابادی یعنی با هم جمع کردن ، با هم جمع بستن ، با هم برداشتن ، به هم گرفتن چیزی
-
وَخُ گِرِفْتَ
لهجه و گویش گنابادی
wakhogrefta در گویش گنابادی یعنی به خودش گرفت ، به خودش منسوب داشت ، کنایه از برداشت اشتباه از حرف کسی یا حرف های دیگران
-
وَرْهَمْ گِرِفْتَ
لهجه و گویش گنابادی
warhamgerefta در گویش گنابادی یعنی غمگین ، در فکر بودن ، ناراحت ، مغرور ، خودخواه ، دلخور