کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفتن یا برداشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کناره گرفتن
لغتنامه دهخدا
کناره گرفتن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اعتزال . دوری جستن . انزوا گزیدن . دوری گرفتن : کناره گیر از او کاین سوار تازانست کسی کناره نگیرد سوار تازان را. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 9).گر دوستیت جرم است آن جرم کرده آمداز به...
-
گریه گرفتن
لغتنامه دهخدا
گریه گرفتن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی به گریه انداختن است . گریان ساختن . به گریه درآوردن ، چنانکه روضه خوان از مستمعان .
-
گشن گرفتن
لغتنامه دهخدا
گشن گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حامل شدن . آبستن گردیدن : به فرمان خدا زو گشن گیردخدا گفتی شگفتی درپذیرد. نظامی .رجوع به گشن گیری شود.
-
گل گرفتن
لغتنامه دهخدا
گل گرفتن . [ گ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گل ساختن . || گل گرفتن دری را؛ مسدود کردن آن .
-
گلاب گرفتن
لغتنامه دهخدا
گلاب گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن گلاب از گل . گلاب کشیدن . و رجوع به گلاب کشیدن شود.
-
گلو گرفتن
لغتنامه دهخدا
گلو گرفتن . [ گ ُ / گ َگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن . || کنایه از انتقام گرفتن : آنگاه بیابند داد هر کس مظلوم بگیرد گلوی ظلام . ناصرخسرو.بیگنهی تات کار پیش نیایدوآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار. ناصرخسرو.ور حسد گیرد ترا در ره گلود...
-
گواه گرفتن
لغتنامه دهخدا
گواه گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شاهد وبیّنه آوردن و گرفتن . (ناظم الاطباء). دلیل آوردن . گواه کردن . گواه آوردن : گواه می گیرم خداوندتعالی را بر نفس خود به آنچه نبشتم و گفتم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). بوسهل و بونصر آن سوگندنامه پیش داشت...
-
کشتی گرفتن
لغتنامه دهخدا
کشتی گرفتن . [ ک ُ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) بهم آویختن و پیکار کردن تا یکی دیگر را بر زمین زند. زورآزمایی کردن . مرد و مرد کردن . (از یادداشت مؤلف ). مراوغة. (تاج المصادر بیهقی ). تصارع .مصارعة. محادله . اعتفاس . تعافس . (منتهی الارب ). بند گرفتن . کس...
-
کتیرا گرفتن
لغتنامه دهخدا
کتیرا گرفتن . [ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن و گرد آوردن صمغ کتیرا از بوته .
-
کلاغ گرفتن
لغتنامه دهخدا
کلاغ گرفتن . [ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صید کردن و گرفتن کلاغ . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از استهزا و تمسخر و ریشخند کردن . (برهان ) (انجمن آرا). کنایه از طعنه زدن و تسمخر کردن و ریشخند زدن . (فرهنگ فارسی معین ). طعنه زدن ، استهزا کردن . (غیاث...
-
کین گرفتن
لغتنامه دهخدا
کین گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )انتقام کشیدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).- کین گرفتن به دل ؛ خصومت به دل گرفتن . دشمنی به دل راه دادن . کینه جو شدن : اگر مرد رومی به دل کین گرفت نباید که آید تو را این شگفت .فردوسی .
-
کینه گرفتن
لغتنامه دهخدا
کینه گرفتن . [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دشمنی به دل گرفتن . دشمنی دردل نهان داشتن . عداوت در دل پیدا کردن : چنین گفت هرگز که دید این شگفت دژم گشت وز پور کینه گرفت . (شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 1359).مرا به گاه و به تخت تو هیچ حاجت نیست به دل چه ک...
-
گول گرفتن
لغتنامه دهخدا
گول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نادان و احمق داشتن . ابله و کانا داشتن .
-
گچ گرفتن
لغتنامه دهخدا
گچ گرفتن . [ گ َ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) به گچ اندودن . جصاصه . اجتصاص . (منتهی الارب ). || به گچ پوشیدن استخوان شکسته . به کرباس آلوده به گچ ، گرفتن استخوان شکسته را.- گچ گرفتن کسی را ؛ فروبردن او رادر گچ تا بمیرد. فروبردن گناهکار در گچ روان تا سخت ش...
-
گذار گرفتن
لغتنامه دهخدا
گذار گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ازراهی عبور کردن . راهی را در پیش گرفتن : بسان جان عدو عکس غوطه زد در زخم بر آب چشمه ٔ تیغت اگر گذار گرفت .ظهوری (از آنندراج ).