کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرز خشخاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرز خشخاش
لغتنامه دهخدا
گرز خشخاش . [ گ ُ زِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غوزه ٔ خشخاش که از آن تریاک گیرند. میوه ٔ خشخاش را گویند که کوکنار نیز نامیده می شود. رجوع به کوکنار و خشخاش شود. رمان السعال .
-
واژههای مشابه
-
گُرْز
لهجه و گویش گنابادی
gourz در گویش گنابادی یعنی کتک ، تَپْ ، باتوم ، گرز
-
گُرز
لهجه و گویش بختیاری
gorz گُرز، چوبدست.
-
گِرز
لهجه و گویش بختیاری
gerz نام نوعى طناب بافته شده مانند گیس.
-
گران گرز
لغتنامه دهخدا
گران گرز. [ گ ِ گ ُ ] (ص مرکب ) آنکه گرز گران دارد. دارنده ٔ گرز سنگین : گرفتش سنان وکمان و کمندگران گرز را پهلو دیوبند.فردوسی .
-
گرز بلوط
لغتنامه دهخدا
گرز بلوط. [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد واقع در 2500گزی شمال باختر گیلان کنار شوسه ٔ گیلان به قصر شیرین . منطقه ای است گرمسیری . آب آنجا از رودخانه ٔ گیلان تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و توتون و تریاک و حبوبات و لب...
-
گرز عصبی
لغتنامه دهخدا
گرز عصبی . [ گ ُ زِ ع َ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نرینه ٔ حیوانات .(آنندراج ). آلت نرینه ٔ جانوران . رجوع به گرز شود.
-
گرز گاوچهر
لغتنامه دهخدا
گرز گاوچهر. [ گ ُ زِ چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرزی که هیأت آن بشکل گاو باشد:شود شیران میدان را ز گرزگاوچهر اوسواد چشم در کله چو سنگ سرمه در هاون .سیف اسفرنگ (از جهانگیری ).
-
Cynomorium
خونینگُرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از خونینگُرزیانِ بدون سبزینه با ساقه یا سنبلهای گوشتی و گلهای کوچک و سرخ
-
گرز گران
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ گِ) (اِمر.) کوپال سنگین .
-
گُرز کُش
لهجه و گویش بختیاری
gorz-koš زدن یا کشتن کسى با گُرز.
-
گرز یک زخم
لغتنامه دهخدا
گرز یک زخم . [ گ ُ زِ ی َ / ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرزی که به یک زخم آن کار تمام شود. (آنندراج ) : من آن گرز یک زخم برداشتم سپه را همان جای بگذاشتم .فردوسی .
-
گُرز و تیغ
فرهنگ گنجواژه
اسلحه.
-
گُرز و کوپال
فرهنگ گنجواژه
اسلحه جنگی، گُرز.