کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مقمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] meqma' گرز.
-
گرزدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gorzdār ۱. آنکه گرز در دست دارد؛ دارندۀ گرز؛ گرزبان.۲. [مجاز] شجاع؛ دلیر.
-
چماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چوماق› čomāq ۱. چوبدستی بزرگ و کلفت.۲. [قدیمی] گرز؛ گرز ششپر.
-
سرکوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarkube ۱. گرز؛ گرز گران.۲. (اسم مصدر) طعنه؛ سرزنش.
-
کوپال
واژگان مترادف و متضاد
عمود، گرز
-
brant goose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غاز گرز
-
greeshoch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرز هوچ
-
مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِقْمَعَة، جمع: مقامع] [قدیمی] meqma'e گرز آهنین.
-
ششپَر
لهجه و گویش تهرانی
گرز شش گوشه
-
کوپال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) عمود، گرز آهنین .
-
لخت
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) گرز، عمود.
-
pretzels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرز، چوب شور
-
گُرزمُشت،گرزه مشت
لهجه و گویش تهرانی
مشتی که مانند گرز کوبیده شود
-
هله کو
واژهنامه آزاد
واژه ای کردی به معنای گرز
-
گاورنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مر.) آنچه به هیئت گاو است . گرز (گرزة ) گاورنگ : گرز فریدون که سر آن به شکل سر گاو بود.