کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرزندوسویهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bilateral rupture
گسیخت دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی گسیخت گسل که در آن انتشار جبهۀ گسیخت از کانون زمینلرزه دوسویه است
-
bidirectional dictionary
فرهنگ دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] گونهای فرهنگ لغت دوزبانه که در آن، از دو سو، برابرهای واژهها به دو زبان ارائه شده است
-
appositive compound, appositive
مرکب دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژۀ مرکب که عناصر سازندۀ آن به مصداقی واحد در جهان خارج دلالت میکنند متـ . دوسویه appositional
-
bidirectional replication
همتاسازی دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نوعی همتاسازی دِنا که در آن دوشاخههای همتاسازی در دو جهت مخالف هم پیش میروند
-
bilateral
کناری دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] همخوانی که در هنگام تولید آن، پس از انسداد، هوا از دو سوی دهان خارج شود
-
bilateral descent,cognatic descent, cognate 1,consanguineal descent
تبار دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] تباری که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر تعیین میشود
-
crossflow cylinder head/ crossflow-cylinder head
سرسیلندر دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سرسیلندری که ورودی هوای آن در یک طرف سیلندر و محفظۀ احتراق و خروجی گاز آن در طرف دیگر قرار دارد
-
bilateral symmetry, bilateral body symmetry
تقارن دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] تقارن طولی ساختار بدن جانور بهصورتیکه هر قسمت تقریباً تصویر آیینهای طرف دیگر است
-
biflow filter
صافی دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] صافی بستردانهای که در آن جریان آب از بالا و پایین وارد و از وسط خارج میشود
-
ای
واژگان مترادف و متضاد
ایا، هان، های، هلا
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ay یعنی.
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی: اَی] 'ey ۱. حرف ندا که پیش از اسم و صفت درمیآید: ای مرد، ای پسر، ای جوانمرد، ای دلاور.۲. حرفی که برای تقریب و تخمین میآید: ای سیصد چهارصد تومان میارزد.۳. (شبه جمله) حرفی که برای تحسین میآید.۴. (شبه جمله) برای اظهار انزجار یا نارض...
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(صت .) حرف ندا.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .