کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرد گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گرد زابل
لغتنامه دهخدا
گرد زابل . [ گ ُ دِ ب ُ ] (اِخ ) کنایه از رستم زابل است که رستم زال باشد. (برهان ). رجوع به گرد زابلی شود.
-
گرد زابلی
لغتنامه دهخدا
گرد زابلی . [ گ ُ دِ ب ُ ] (اِخ ) کنایه از رستم زابلی است که رستم زال باشد. (آنندراج ). رجوع به گرد زابل باشد.
-
گرد زمرد
لغتنامه دهخدا
گرد زمرد. [ گ َ دِ زُ م ُرْ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سبزه ٔ نورسته . || خط نودمیده ٔ خوبان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
گرد شاربن
لغتنامه دهخدا
گرد شاربن . [ گ َ دِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی است که برای بیرنگ کردن فرآورده های دارویی به کار میرود. رجوع به کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 137 و 138 شود.
-
گرد شب
لغتنامه دهخدا
گرد شب . [ گ َ دِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سیاهی شب است . (برهان ) (آنندراج ).
-
گرد غوره
لغتنامه دهخدا
گرد غوره . [ گ َ دِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی است که از غوره ٔ انگور گیرند و بر روی غذا پاشند.
-
گرد فروگرفتن
لغتنامه دهخدا
گرد فروگرفتن . [ گ َ ف ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دور چیزی را گرد گرفتن . آلوده شدن چیزی به گرد. گردناک شدن . احاطه به گرد شدن .
-
گرد فشاندن
لغتنامه دهخدا
گرد فشاندن . [ گ َ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) گرد پراکندن : کسی را ندانم که روز نبردفشاند بر اسب من از باد گرد. فردوسی . || گرد پاک کردن . زدودن گرد از : چون قصه شنید قصد آن کردکز چهره ٔ گل فشاند آن گرد. نظامی .خانقه خالی شد و صوفی نماندگرد از رخت آن ...
-
گرد کافور
لغتنامه دهخدا
گرد کافور. [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از موی سفید است : اندوده رخش زمان بزرآب آلوده سرش به گرد کافور.ناصرخسرو.
-
گرد کردن
لغتنامه دهخدا
گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است . قبل از گرد کردن اجسام را خوب و بد کرده خشک میکنند و سپس آنها را با قیچی و یا کارد و یا ماشین های مخصوص به قطعات کوچکی درمی آ...
-
گرد کردن
لغتنامه دهخدا
گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار انگیختن . || کار برجسته و جالب نظری کردن . کاری بانام و بزرگوار انجام دادن : آنچنان علم خود چه گرد کندکه نه زر بر دل تو سرد کند. اوحدی .عاشق بی طلب چه گرد کندمرد باید که کار مرد کند. اوحدی .در فیش دیگر بخط مو...
-
گرد کردن
لغتنامه دهخدا
گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . (آنندراج ). فراهم آوردن . عَش . غَلث . (منتهی الارب ). تدویر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ابسال . (ترجمان القرآن ). وسق . لم . تحصیل . تجمیع. جبایة. جمع. حشر. الفغدن : کنون گر کند مغزم اندیشه گردبگویم ...
-
گرد گرفتن
لغتنامه دهخدا
گرد گرفتن . [ گ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از چیزی گرد ستردن . پاک کردن گرد. زدودن گرد.
-
گرد گرفتن
لغتنامه دهخدا
گرد گرفتن . [ گ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گردکسی یا چیزی را گرفتن . اطراف و جوانب او را گرفتن . محاصره کردن . اِغتفاق . (از منتهی الارب ) : گسست و به خاک اندر آمد سرش سواران گرفتند گرد اندرش .فردوسی .
-
گرد لیکوپد
لغتنامه دهخدا
گرد لیکوپد. [ گ َ دِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی است که از سنبله های به هم فشرده ٔ هاگدانها است .در داروسازی مورد استفاده است و مورد استعمال آن درخشک کردن زخم ها و برای ساختن حب های دارویی است ، یعنی حب های دارویی را برای آنکه به هم نچسبند با...