کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردو چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
گردوچوب
لغتنامه دهخدا
گردوچوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 3000گزی باختر ساردوئیه و 2000گزی شمال راه فرعی راین به ساردوئیه . دارای 17 تن سکنه است . ساکنین از طایفه ٔ محمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
wood warbler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب گردو
-
sawbucks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب گردو
-
جوزة
دیکشنری عربی به فارسی
گردو , گردکان , درخت گردو , چوب گردو , رنگ گردويي
-
walnut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردو، چوب گردو، درخت گردو، رنگ گردویی، گردکان
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...
-
شیزی
لغتنامه دهخدا
شیزی . (اِ) (شاید از جوز و گوز) نامی است که قدما به پیرو دهند. چوب گردو که از آن کاسه می ساختند و به چربی سیاه می کردند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به پیرو شود.
-
تخته چوب
لغتنامه دهخدا
تخته چوب . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه در بخش اردل شهرستان شهرکرد است که در سیزده هزارگزی جنوب اردل و سه هزارگزی راه دوپلان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و از جنگل بلوط تشکیل یافته و دارای 370 تن سکنه است . آب آن ازچشمه و محصولش غلات و ...
-
شیز
لغتنامه دهخدا
شیز. (معرب ، اِ) چوبی هندی که از آن طبق می سازند. (ناظم الاطباء). چوب سیاه . (یادداشت مؤلف ). چوبی است سیاه که از وی کاسه ها سازند، یا آن آبنوس است یا ساهم یا چوب جوز . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبنوس . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (یادداشت...
-
روکش
لغتنامه دهخدا
روکش . [ ک َ / ک ِ ] (اِمرکب ) ورقه ای از طلا یا متال که روی دندان کشند. || پوشش یا جامه یا ورقه ای که روی چیزی کشند چنانکه نجاران بر روی میز یا در و غیره . فورمیکارا. (از یادداشت بخط مؤلف ). || کاغذ یا پارچه ای که بدان چیزی را بپوشانند. (فرهنگ فارس...
-
گرمابک
لغتنامه دهخدا
گرمابک . [ گ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرون بشم ، بخش کلاردشت شهرستان نوشهر، واقع در 20000گزی جنوب خاوری حسن کیف و 2000گزی باختر مرزن آباد. هوای آن معتدل دارای 120 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و گردو و شغ...
-
حریث
لغتنامه دهخدا
حریث . [ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرون بشم از بخش کلاردشت شهرستان نوشهر، واقع در پانزده هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف و شش هزارگزی باختری مرزان آباد. کوهستانی و معتدل و دارای 190 تن سکنه ، شیعه ، گیلکی و فارسی . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبن...
-
کاغذگیر
لغتنامه دهخدا
کاغذگیر. [ غ َ ] (اِ مرکب ) چیزی که در زمستان بجهت منع نفوذ باد در دریچه و پنجره ٔ خانه گذارند. کاغذی که بر شبکه و پنجره ٔ تا بدانها بچسبانند تا گردو غبار و آفتاب در آن نرسد. (آنندراج ) : یار پنهان ز نظر گشت چو شد دیده سفیدمانع پرتو خورشید بودکاغذگیر...
-
چنس
لغتنامه دهخدا
چنس . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهات مازندران و استرآباد واقع در بیرون بشم کلارستاق . (مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 145). دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. در 20 هزارگزی شمال خاوری حسن کیف و 3 هزارگزی باختر شوسه ٔ تهران به...