کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردونی
لغتنامه دهخدا
گردونی . [ گ َ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، واقع در 70000گزی شمال خاوری بندرعباس ، سر راه مالرو سیاهو به قلعه قاضی . هوای آن گرمسیر و دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
چام
لغتنامه دهخدا
چام . (اِ) بمعنی چم و خم باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || قر و غربیله . رفتاری از روی ناز. مؤلف آنندراج نویسد: «... و از این روی رفتار بناز و وقار را چمیدن و چامیدن نیز گویند» و مؤلف فرهنگ نظام نویسد: «... خرام...
-
مغازل
لغتنامه دهخدا
مغازل . [ م َ زِ ] (ع اِ) ج ِ مغزل [ م َ زَ / م ِزَ / م ُ زَ ] . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مغزل شود. || لکلک . (دزی ج 1 ص 6). و رجوع به همین کلمه شود. || کنده های خرمن کوب .(منتهی الارب ). عمودهای نورج . (ناظم الاطباء). عمودهای نورج که ب...
-
خنس
لغتنامه دهخدا
خنس . [ خ ُن ْ ن َ ] (ع اِ) ستاره ها. || ستاره های سیار. || (اِخ ) پنج سیاره ، یعنی «زحل »، «مشتری »، «مریخ »، «زهره » و «عطارد». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : امیرالمؤمنین (ع ) گفت : یا رسول اﷲ رفتن خنس را به آفتاب و ماهتاب یاد...
-
کالسکه
لغتنامه دهخدا
کالسکه . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) ازکلمه ٔ کالسکای روسی گرفته شده است و اصل آن شاید از«کاررزا» یا «کاررُزا»ی ایتالیایی و کالُش آلمانی است . (یادداشت مؤلف ): ترجمه ٔ گاری که بانگریزی فیئن خوانند و کالسکه و چاپاری داک گاری که برای سواری ،مابین را...
-
منزی
لغتنامه دهخدا
منزی . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) نام مملکتی در شمال چین .(ناظم الاطباء). ماچین . مهاچین . (یادداشت مرحوم دهخدا). چین جنوبی که ماچین نیز خوانده می شد در مقابل ختای یعنی چین شمالی . (از تاریخ مغول ص 153 و 161). عبارت است از چین جنوبی که آن را ماچین و مهاچین...
-
آسمانی
لغتنامه دهخدا
آسمانی . [ س ْ / س ِ ] (ص نسبی ) سماوی . فلکی . سپهری . چرخی . گرزمانی . گردونی . || نجومی . احکامی . احکام نجومی : ولیکن اتفاق آسمانی کند تدبیرهای مرد باطل . منوچهری . || عِلوی : اجرام آسمانی . || آسمانی ، آبی آسمانی ؛ رنگ آبی روشن . || نوعی از آتش ...
-
نبسه
لغتنامه دهخدا
نبسه . [ ن َ ب َ / ن َب ْ ب َ / ن َ س َ / س ِ ] (اِ) نبس . دخترزاده . و بعضی گویند پسر و دختر پسر است که نبیره خوانند و بعضی دیگر دختر دختر را گویند نه پسر دختر را، و با تشدید ثانی هم گفته اند. (برهان قاطع). نبسه = نبس = نواسه = نواسی = نپسه : نواده ...
-
گردون
لغتنامه دهخدا
گردون . [ گ َ ] (اِ) (از: گرد، گردیدن + ون ، پسوند فاعلی ) گردان . پهلوی ، ظاهراً گرتون ، گرتن ، ورتون ، ورتن . و رجوع به اساس اشتقاق فارسی ص 904 گردنده . چرخ . ارابه . کالسکه . آسمان فلک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). فلک . (غیاث ) (دهار) (منتهی ال...
-
افزونی
لغتنامه دهخدا
افزونی . [ اَ ] (حامص ) زیادتی . کثرت . فراوانی . (ناظم الاطباء). فراوانی و زیادتی . (آنندراج ). زیادی . تزاید. مزید.زیادت . فضل . فضاله . مزیت . فزونی . فضیلت . زاید. اضافه . فاضل . زیادتی . فراوانی . برکت . بیشی . ریع. زائد. فضله . مقابل کمی . (یاد...
-
رغم
لغتنامه دهخدا
رغم . [ رَ غ َ ] (ع مص ) یا رَغم . مصدر به معنی رَغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود. || به خاک آلودن بینی . (ناظم الاطباء). به خاک مالیدن بینی . به خاک آلودن بینی . (یادداشت مؤلف ). خاک آلود کردن . (دهار). خلاف میل . (یاددا...
-
تابوت سکینه
لغتنامه دهخدا
تابوت سکینه . [ ت ِ س َ ن َ ] (اِخ ) تابوت شهادت ، تابوت عهد. تابوتی بود که بعدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در وی بود آخرین خانه ها خانه ٔ حضرت رسالت صلی اﷲ علیه و آله و سلم بود و در آن خانه دیباچه ای بود حمرا و در آن صورت حضرت بود صلعم که درو ن...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الخضر معروف به خضرویه ٔ بلخی . یکی از بزرگان صوفیه و او را کتابی است به نام الرعایة بحقوق اﷲ. (کشف المحجوب هجویری ). و در صفةالصفوة (ج 4 ص 337) آمده است که : کنیه ٔوی ابوحامد و مصاحِب ابوتراب نخشبی و حاتم اصم بود و نزد [ ب...