کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردوغبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dust haze
گردوغبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] غبار حاصل از وزش باد در هوا
-
واژههای همآوا
-
گرد و غبار
لغتنامه دهخدا
گرد و غبار. [ گ َ دُ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گرد و خاک . عکاب و عَکوب . قَتان . (منتهی الارب ). رجوع به گرد و خاک شود. || (ص مرکب ) رند. لغت محلی شوشتر. (نسخه ٔ خطی ).
-
جستوجو در متن
-
گردآلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردآلوده› gard[']ālud آلوده به گردوغبار؛ غبارآلود.
-
گردانگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gard[']angiz آنکه گردوغبار برپا کند؛ غبارانگیز.
-
گردگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gardgir آنکه یا آنچه گردوغبار چیزی را بگیرد؛ گردگیرنده.
-
خاک آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāk[']ālud کسی یا چیزی که گردوغبار بر آن نشسته باشد؛ اغشته به خاک.
-
دوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دولخ، دولاخ› [قدیمی] dule ۱. گردوغبار.۲. گردباد.
-
خاک و خُل
فرهنگ گنجواژه
گردوغبار، گردوخاک، خاک.
-
عصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'esār ۱. گردوغبار شدید.۲. حین؛ هنگام.
-
لهب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] lahab ۱. شعله؛ زبانۀ آتش.۲. گردوغبار بالاآمده.
-
fire whirlwind
گردباد آتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گردبادی چرخنده و پیچندی متشکل از هوای داغ و شعله و دود و گردوغبار بالارونده
-
هبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هِباء] [قدیمی] habā خاک نرم که از زمین بلند شود و در هوا پراکنده گردد؛ گردوغبار.〈 هبای منثور: [قدیمی] گرد پراکنده.
-
گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: krta] gard ۱. ذرات ریز خاک که به هوا برود؛ غبار.۲. خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد؛ غبار.۳. خاک.۴. [قدیمی] زمین.۵. [قدیمی، مجاز] قبر.۶. [قدیمی، مجاز] فایده.۷. [قدیمی، مجاز] رد؛ اثر.۸. [قدیمی، مجاز] غم.〈 گرد انگیختن: (مصدر م...