کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گردنا
/gardanā/
معنی
۱. هرچیز گردنده که دور خود بچرخد.
۲. سیخ کباب.
۳. تکۀ گوشت که آن را به سیخ بکشند و روی آتش بگردانند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تدویر، گردی
۲. پیرامون، گرداگرد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردنا
لغتنامه دهخدا
گردنا. [ گ َ دَ ] (اِ) مطلق سیخ اعم از سیخ چوبی و آهنی که بدان کباب کنند یا نان را از تنور برآرند. (برهان ) : گر دشمنت ز ترس برآرد چو مرغ پرآخر چو مرغ گردد گردان به گردنا. مسعودسعد.ریگ اندرو چو آتش و گرد اندرو چو دودمردم چو مرغ و باد مخالف چو گردنا. ...
-
گردنا
واژگان مترادف و متضاد
۱. تدویر، گردی ۲. پیرامون، گرداگرد
-
گردنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گردناج› [قدیمی] gardanā ۱. هرچیز گردنده که دور خود بچرخد.۲. سیخ کباب.۳. تکۀ گوشت که آن را به سیخ بکشند و روی آتش بگردانند.
-
گردنا
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (اِ.) 1 - سیخ کباب . 2 - گوشة عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز گوک شود. 3 - چوب چرخ چاه که گرد و طناب دلو را به آن پیچند و از آن گشایند ؛ ~ی چرخ (کن .) آسمان .
-
گردنا
فرهنگ فارسی معین
(گِ) 1 - (حامص .) گردی . 2 - (اِمر.) کاسة زانو. 3 - پیرامون ، گرداگرد.
-
جستوجو در متن
-
گردنان
لغتنامه دهخدا
گردنان . [ گ َ دِ ] (اِ) گوشتی که بر آتش گردانند تا بریان شود. و رجوع به گردنا شود.
-
لاتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lātu ۱. نردبان؛ زینه: ◻︎ دست و زبان بدو نرسد کس را / آری به ماه بر نرسد لاتو (فرخی: ۴۵۴).۲. گردنا.
-
فرموک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farmuk ۱. گردنا.۲. نوعی اسباببازی شبیه دوک که دور خود میچرخد.۳. گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد.
-
کردناج
لغتنامه دهخدا
کردناج . [ ک َ ] (معرب ، اِ) کردناک . (بحر الجواهر). برخی از پزشکان گفته اند گوشتی است که بر آتش گردانده شود بر بابزنی تا پخته گردد.سدیدی گوید: گوشت جوجه ٔ ماکیان است که پخته شود، پس بر آتش کباب گردد و همچنین است گوشت شتر و پرندگان .(از بحر الجواهر)....
-
گردنای
لغتنامه دهخدا
گردنای . [ گ َ / گ ِ ] (اِ)چوبی را گویند که بر آن غلطکی نصب سازند و به دست طفلان دهند تا راه رفتن را بیاموزند. (برهان ). رجوع به گردنا شود. || چوبی باشد امرودی که طفلان ریسمان بر آن بپیچند و نوعی بر زمین اندازند که تا دیرزمان در گردش باشد و به عربی آ...
-
گردناج
لغتنامه دهخدا
گردناج . [ گ ِ دِ ] (اِ) گردانیده و آن کبابی باشد که گوشت آن را در آب جوشانیده باشند بعد از آن به سیخ کشند و کباب کنند و بهترین آن مرغ جوان فربه باشد. (برهان ) (انجمن آرا). و رجوع به گَردَنا شود.
-
ملوی
لغتنامه دهخدا
ملوی . [ م ِ وا ] (ع اِ) گردنا که بر چنگ پیچند. (مهذب الاسماء). گردنای که بپیچند. (السامی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گردن درازی کردن
لغتنامه دهخدا
گردن درازی کردن . [ گ َ دَ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن کشیدن : اشتر حرامی گردنادانم چه دانی کردنابا پنبه بازی میکنی گردن درازی میکنی . عبدالواسع جبلی .|| از حد خود تجاوز کردن .
-
دوامة
لغتنامه دهخدا
دوامة. [ دُوْ وا م َ ] (ع اِ) بادپر. ج ، دُوّام . (منتهی الارب ). گردنا. (زمخشری ). گردنای . (دهار). گردناک . بازیی است . ج ، دوامات . (مهذب الاسماء). مِقَثَّة. مِطَثّة. (السامی فی الاسامی ). گردنای و آن رابه مکبع یعنی تازیانه زنند تا بگردد. فلکه ای ...