کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش و مسافرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردش و مسافرت
دیکشنری فارسی به عربی
رکوب
-
واژههای مشابه
-
گردش چشم
لغتنامه دهخدا
گردش چشم . [ گ َ دِ ش ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) حرکت چشم . گرداندن چشم . بگریستن : ز چرخ آتشین جولان شکستم زود می آیدبه خرمن دانه ام را گردش چشم آسیا باشد.اسحاق شوکت (از آنندراج ).
-
گردش خون
لغتنامه دهخدا
گردش خون . [ گ َ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوران دم . گردیدن خون در رگها. رجوع به دوران دم شود.
-
گردش دادن
لغتنامه دهخدا
گردش دادن . [ گ َ دِ دَ ] (مص مرکب ) گرداندن چیزی یا کسی را. به حرکت درآوردن چیزی را بحالت دورانی .
-
گردش دایره
لغتنامه دهخدا
گردش دایره . [ گ َ دِ ش ِ ی ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محیط دایره : پیشینگان نمی پنداشتند که گردش دایره سه بار چند قطر است . (التفهیم ابوریحان بیرونی ).
-
گردش قرعه
لغتنامه دهخدا
گردش قرعه . [ گ َ دِ ش ِ ق ُ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از غلطیدن قرعه است . (آنندراج ) : غافل مگشای چشم پرشنگ بر گردش قرعه های نیرنگ .شیخ ابوالفیض فیاضی (از آنندراج ).
-
گردش کردن
لغتنامه دهخدا
گردش کردن . [ گ َ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفریح کردن . تفرج کردن . رجوع به گردش شود.
-
گردش کنان
لغتنامه دهخدا
گردش کنان . [ گ َ دِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) تفرج کنان . تماشاکنان . رجوع به گردش شود.
-
permitted turning
گردش مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی گردش در تقاطع که زمان جداگانهای به آن اختصاص داده نشده باشد
-
circulation
گردش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکت شاره بر روی سطح یا درون حجمی معین در یک مسیر بسته
-
revolution
گردش 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] حرکت یک جِرم به دور جِرم دیگر، مانند سیارات به دور خورشید یا اقمار به دور سیارات متـ . حرکت انتقالی 2
-
closed circulation
گردش بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شارش شاره درون یک خط جریان بسته
-
atmospheric circulation
گردش جوّ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکتهای جوّ در بالای سطح زمین
-
general circulation
گردش کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکتهای بزرگمقیاس، هزار کیلومتر یا بیشتر، جوّ با توصیف آماری